خواندنیها
|
چهارشنبه, 15 آبان 1387 00:05 |
کارشناسان از ازدواج در دنياي مجازي ميگويند
به دنبال چاپ گزارشي در هفتهنامه سلامت با تيتر «9/98 درصد کاربران اينترنتي با جنس مخالف چت ميکنند» خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) در صدد برآمده است تا در همين راستا به واکاوي نقاط ضعف و قوت ازدواجهاي اينترنتي در گفتگو با صاحبنظران و كارشناسان حوزه خانواده بپردازد...
|
ادامه مطلب ...
|
|
مقالات شما
|
چهارشنبه, 22 آبان 1387 08:12 |
روزگاری در روستایی با تعدادی از دوستان هم سالم به کنار رودخانه ای رفتیم. جایی مناسب از آن را که کمی گود تر بود انتخاب کردیم و لباس هایمان را در آوردیم و از روی بلندی کنار گودال به درون آن شیرجه زدیم. من اندکی شنا می دانستم و می توانستم خودم را روی آب نگهدارم. در این اثنا یکی از آن دوستان هم که هنوز در آب نیامده بود آماده شد و در گودال شیرجه رفت. لحظات اول اوضاع عادی به نظر می رسید؛ اما بعد از چند لحظه دیدم آن دوست دارد مرتب به زیر آب می رود و بیرون می آید. خیلی زود متوجه شدم که دارد غرق می شود. کس دیگر در آب یا بیرون از آن نبود که بتواند به او کمکی کند. بناچار دل به دریا زدم و به قصد کمک به طرفش رفتم. به محض این که دستش بدنم را لمس کرد، با تمام قوا مرا گرفت و بـه زیـر آب فـرو برد تا خود ش بالا بیاید. زیر پنچه های او گیر کرده بودم و کم کم نفسم داشت تمام می شد. در ابتدا سعی کردم طاقت بیاورم، ولی بعد از لحظاتی وضعم وخیم شد و به شدت ترسیدم. با تمام نیرویی که داشتم دستهای او را کنار زدم و توانستم سرم را از داخل آب بیرون بیاورم و نفسم را تازه کنم. در این کش و واکش ها، به کنار گودال رسیده بودیم و با کمی هل دادن من و کشیدن بچه ها، توانستیم او را به کنار آب بياندازيم. دیگر رمقی نداشتم. روی زمین افتادم و او هم در کنار آب روی شن ها افتاد. حالا دیگر همه ی بچه ها متوجه ی قضایا شده بودند و به کمک شتافتند و او را به قسمت بالای گودال کشیدند و سرازیرش کردند و مقدار زیادی آب از داخل شکمش بیرون ریخت و بعد از دقایقی نفسش بالا آمد.
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
سه شنبه, 14 آبان 1387 23:53 |
خانواده کوچکترین جامعه ای است که هر انسانی در آن زندگی می کند و با آن در رابطه است. این جامعه گر چه کوچکترین است اما مهم ترین نیز هست چرا که ماهیت وجود هر انسانی در محیط خانواده شکل می گیرد پس حفظ بنیان خانواده و محکم کردن پایه های آن از اهمیت خاصی برخوردار است . خانواده ای که پایه های آن محکم باشد به راحتی از هم نمی پاشد ولی اگر سست بنیان باشد حتی با لرزش کوچکی هم دوام نیاورده از هم می پاشد .
|
ادامه مطلب ...
|
خواندنیها
|
دوشنبه, 13 آبان 1387 07:10 |
براي بعضي از خانمها حتي يک روز معمولي هم با مراسم ويژهاي شروع ميشود. ابتدا دست و صورت با يک لايه مرطوبکننده، سپس يک لايه ضدآفتاب و پس از همه اينها با يک لايه پنکيک يا کرمپودر روي پوست صورت پوشيده ميشود. مرحله بعدي آرايش چشم با احتياط تمام است که از انواع سايهها و مدادها و سپس حجمدهنده مژهها استفاده ميشود. رژگونه، رژ لب و انواع مواد آرايشي ديگر هم در مراحل آخر و بسته به سليقه به کار ميرود. فارغ از تمام مسايل فرهنگي و سلامت، استفاده از اين مقدار مواد آرايشي و وقت زيادي که از اين خانمها تلف ميشود، هزينهاي که به سبد خريد خانوادهشان تحميل ميشود از مسايلي است که نميتوان به راحتي از آن گذشت....
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
شنبه, 11 آبان 1387 11:43 |
مروري بر آنچه در قسمت اول مقاله " چي رو باور كنم " گفتيم : 1. نسل اول انقلاب ( تاريخ تولد: اوايل دهه 40 ، تاريخ ظهور : اواخر دهه 50، هدف: انقلاب، نگراني: سلطه، گرايش فكري: آرمانگرا.) 2. نسل دوم انقلاب ) تاريخ تولد: اوايل دهه 50، تاريخ ظهور: اواخر دهه 60، هدف: تثبيت انقلاب، نگراني : توطئه بيگانه، گرايش فكري: اصولگرا.)
3. نسل سوم انقلاب (تاريخ تولد: اوايل دهه 60، تاريخ ظهور: اواخر دهه 70، هدف، نگراني و گرايش فكري آن ها را در ادمه خواهيم خواند.) خب از كجا شروع كنيم؟ در مقاله ي قبلي گفتيم كه تجربه هاي نسل ما خيلي با نسل هاي قبل از خودمان متفاوت هست اما بگذاريد اول بگوییم چرا اين تفاوت ها اين قدر زياد هستند .
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
شنبه, 27 مهر 1387 08:25 |
بعد از تمام شدن پيام بازرگاني،چند دقيقه اي طول كشيد تا به خودم آمدم . يك كودك حدوداً 3 ساله با قاشقش مشغول پخش و پلا كردن غذايش به اطراف است . پدرش حرف هاي خود را شروع مي كند . از اين مي گويد كه چقدر او و مادرش در مورد آينده ي او نگرانند و براي او چه مواردي را در ذهن دارند. كودك با شدت بيشتري غذا را به اطراف بخصوص صورت پدر پرتاب مي كند . پدر در پايان هر جمله از محبت هاي فرزندش بيشتر نصيب مي برد . گويي فرزند اصلاً به اعتنايي ندارد و او براي خود حرف مي زند . اما همه چيز به يكباره تغيير مي كند .
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
جمعه, 26 شهریور 1389 02:59 |
چشم هایم را می بندم و باز می کنم و در هر تکرار، آرزوها و واقعیت ها چون عروسی پیر در برابرم حجاب از روی صورت پس می زند. چشمانم را می بندم. خانواده ای را می بینم که می خندند. مادر پدر را می بوسد و پدر فرزندان را در آغوش می فشرد. در آرامش در مورد مشکلات بچه ها صحبت می کنند و پدر و مادر سعی می کنند فرزندانشان را راهنمایی کنند. فرزند بزرگتر خانواده نیز دست فرزند کوچک تر را در دست گرفته و هر از گاهی با هم نگاهی پر مهر رد و بدل می کنند. چشمانم را باز می کنم و پدرم را می بینم که بر سر مادرم فریاد می زند و بشقاب غذا را به سمت دیوار پرتاب می کند. از طعم بد غذا می گوید و این که مادرم اصلاً به درد زندگی نمی خورد. بچه ها هراسان سر به زیر انداخته اند و حرکت نمی کنند مبادا سهمی از این خشونت نصیبشان شود. اما این کار سودی برایشان ندارد چون پدر آنقدر عصبانی است که بچه ها را با پس گردنی به اتاق می فرستد. پسر ها هم که از پدر آموخته اند که می توانند با اعمال قدرت به آنچه می خواهند برسند به خواهرشان دستور می دهند که در اتاق را برایشان باز کند و لگدی نصیبش می کنند. دخترک خسته از تمام خشونت ها گوشه ای می شیند و بی صدا اشک می ریزد.
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
چهارشنبه, 24 مهر 1387 02:54 |
بيا يك بار هم ما امتحان كنيم، ببينيم مي شود يانه. نگو صدبار امتحان كرده اند نشده، هزار بار ديگر هم اگر امتحان كنيم نمي شود. ماتلاش خودمان را بكنيم، كاري به كسي هم نداشته باشيم. ببينيم مي شود عشق و عقل را باهم گره زد؟ دوستم مي گفت اين كار مثل اين است كه بخواهيم یک سيم داغ و يک نخ پلاستيكي را به هم گره بزنيم. ادبيات قديم و جديد ما پر از اين حكايت است كه عشق و عقل سازگاري ندارند و عشق سيل مهيبي به پا مي کند كه بنياد عقل از جا كنده می شود. اگر خوب فكرش را بكنيم مي بينيم كه هيچ دليلي وجود ندارد كه اين فرمول درست از آب دربياد. من فكر مي كنم وقت آن رسیده كه باورهاي كليشه اي قديمي خودمان را با دقت بيشتري بررسي كنيم و از وقايع و حوادث اتفاقي قانون نسازيم. يكي همين مورد. شايدنشود؛ ولي اگه بشود ثمرش خيلي عالي خواهد بود! مي داني چرا؟ یک عمر زندگي با احساس رضايت و خوشبختي. پس به زحمتش مي ارزد. حالا مي خواهي امتحان كني؟ بسم الله.
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
چهارشنبه, 24 مهر 1387 02:50 |
ایرانم، خاک خفته ات را می بویم و بر آن ارج می نهم. بر وجود نحیفت پای می نهم و قدم بر می دارم. به تو می اندیشم و به تمام روزهایی که سرافراز و سر بلند نفس می کشیدی و در پی هر دم و باز دم عالم و آدمیان را مسرور و شادمان می کردی. از کدام شهرت نام ببرم که خون عزیزانت درختان عشق و محبت آن را آبیاری نکرده باشد؟ کدام کوهت را بگویم که بزرگ مردان تاریخ بر آن گام ننهاده باشند؟ و کدامین دریا را ذکر کنم که موج های پر خروشش قدرت و قوت به خاکت نبخشیده باشد؟ جنگل هایت مظهر آزادگی و سربلندی مردمانت و صحراهایت نماد صفا و صمیمیت عزیزانت.
|
ادامه مطلب ...
|
خواندنیها
|
چهارشنبه, 24 مهر 1387 02:41 |
به نقل از سايت اطلاعاتي فني ايران، پژوهشگران معتقدند، غبار روي مانيتور رايانهها داراي مواد شيميايي موثر در بروز عارضههاي گوناگون از قبيل اختلال در توليد مثل و بيماريهاي عصبي است که ميتواند بسيار خطرآفرين باشد. اين غبارها در مانيتورهاي صفحه مسطح يا در اصطلاح فلت بسيار سميتر است. پژوهشگران توصيه کردند کاربران رايانه از تماس دست با صفحه مانيتور خودداري کنند يا يا يک روز در ميان صفحه آن را با دستمال مرطوب پاک کنند
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
چهارشنبه, 24 مهر 1387 02:34 |
خانه من، خانه ما، خانه ای خریده ام، بی پرده، بی پنجره، بی در، بی دیوار، خانه ای خریده ام كه سقفش آسمان است. اینجا هر شب میهمانی است. هر شب آدمیان در زیر سقف خانه من می خوابند. سقف خانه ام را با ستاره هایی آذین بسته ام. اما چراغ اصلی من همان ماه است. آری، در خانه من هیچ كس میهمان ناخوانده نیست. در اینجا مذهب عاشقی است.
|
ادامه مطلب ...
|
|
|
|
<< شروع < قبلی 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 بعدي > پايان >>
|