هفت دقیقه مانده به انتهای دنیا چاپ
مقالات شما
جمعه, 26 شهریور 1389 01:35
تعداد بازدید :6622

سالهاست که زندگی کرده ام و رنج بی تفاوتی ها را دیده ام.

کسانی را دیده ام که چشم نداشتند و ادعا می کردند می توانند زحل را زیباتر از آنچه هست ببینند !

آنهایی که گوش نداشتند و می پنداشتند که ترنم باد و باران را می شنوند!

مردمانی را دیده ام که به داشته هایشان بالیده اند و خداوند بر آنان عذابی فرستاد که بدانند دار و ندارشان در دست اوست .

سالهاست که زندگی کرده ام و رنج بی تفاوتی ها را دیده ام.

کسانی را دیده ام که چشم نداشتند و ادعا می کردند می توانند زحل را زیباتر از آنچه هست ببینند !

آنهایی که گوش نداشتند و می پنداشتند که ترنم باد و باران را می شنوند!

مردمانی را دیده ام که به داشته هایشان بالیده اند و خداوند بر آنان عذابی فرستاد که بدانند دار و ندارشان در دست اوست .

سخنانی را از لبانی شنیده ام که جز به بدگویی ناتوانان و تملق گویی  توانگران، گشوده نشده است. لبانی که چون شیپوری بد صدا ذرۀ کوچک عملی خیر را که خود انجام داده اند، در کوچه ها و شهرها، پر صدا ، گفته اند و هر چه نیکی دیگران در حقشان کرده اند به هیچ انگاشته، در پستوی خاک گرفتۀ قلبشان نهان نموده اند.

زنانی را دیده ام که سالها پنداشته اند زیباییشان مدیون زیورآلات و نقشهای سرخ و زردی است که بر تن خویش می زنند و ارزششان در تعداد جواهرات گرانقدری است که در گنجینه، از تیررس دزدان، پنهان نموده اند.

قلبهایی را دیده ام که از تنگدستی به زیر پا له شده اند. چشمهایی را دیده ام که از غرور مغروران چون چشمه جوشیده اند. قامتهایی را که از گرانباری زندگی چون نخل بیابان خمیده اند و گیسوانی که از سیاهی قلب فریبکاران و ظاهر نمایان صورت ساز ، به سپیدی گرائیده اند.

نگاهم در نگاههایی افتاده است که بی رمق و بی جان، دنیایی پر هیاهو و بی رحم را به نظاره نشسته اند و بی اختیار در انتظار فرو ریختن سقف آسمان بر قصرهای کاغذیشان هستند.

فریادهایی که از اعماق جوشان دل بر آمده و لکن از دهانۀ خاموش این آتشفان بیرون نرفته است.

اینها نمادهای چه تمدنی است؟ اینها تظاهرات چه ایمانی است؟ مگر قلب این اجتماع پر بو و رنگ به خاطر چه می طپد؟ مگر مادر رنج دیدۀ روزگار دیگر بار آبستن چه آشوبی است ؟

می گویند عقربه شمار سرنوشت بشریت بر کرۀ خاکی تا به محشر ویرانی و رستاخیز نابودی زمین و زمینیان، چند دقیقه ای بیش فاصله ندارد. آیا قلب بیداری هست که ببیند انسان با انسان چه می کند؟

ما از قرن اتم برای آیندگان چه پیامی به جا خواهیم گذاشت؟ بمبهای هیدروژنی؟ خانه های ویران؟ زمینی سوخته از آتش اسلحه؟ درختانی سیاه و بی برگ، نسلهای در حال انقراض آفریدگان خداوند، سیاره ای که مردمان آن عشق و اعتقاد را بدرود گفته اند؟

نه، نه، این پایان زمین نیست. این سرنوشت بشر حیران نیست.

انسانی که آئینۀ تمام نمای پروردگار خویش است به چه سان به این ذلت بی منتهی تن خواهد داد ؟

ما برای استقرار ملکوت آسمان بر زمین ناسوت آمده ایم. ما پیغامبران صلح و وحدت و آزادی هستیم. با جانمان این را به اثبات رسانده ایم. به بهای خونهایی سرخ که بر زمینی سیاه ریخته شد، به بهای گلوهایی پر صدا که بر سر دار فشرده گردید، به بهای فدا ... فدا، از نفس مظهر کبریا گرفته تا هر فردی که خود را به این رسالت روشن منتسب نمود. چون دانه ای که وجود فانی و کوچک خویش را فدا می نماید تا تحولی شگرف در درونش رخ دهد و با جوانه ای سبز، به تنومند ترین درخت جهان تبدیل گردد؛ درختی که اگر چه با فدا و ایثار و سکوت و مظلومیت از خاک سیاه ایران زمین تن بر آورد، لیک شاخه ها بر شرق و غرب عالم گسترده و حال، بیش از هفت میلیون نفر از بر و بارش پر بهره و نصیب اند.

اگر چه انسانهایی هستند که تن به زوال داده اند و از نابودی شرافت انسانی بیمی ندارند، لیک هستند کسانی که دستهایی توانگر برای ساختن دنیایی دیگر دارند، کسانی که می دانند و یقین دارند که نقشۀ خداوند برای بشریت نه همین است که پس از سالها تمدن و پیشرفت به ناگه سیر قهقرا بپیماید و خود را با بمبهای اتمی و دودهای سیاه ویران نماید، که فرایندی دیگر در جهان در حال رشد و سازندگی است.« ید غیبی در کار است »، مگر همه چیز را می توان دید و شناخت ؟

خدواند مقدر نموده که بر ویرانه های تمدن منحرف بشری نادان و مغرور ساختار ملکوتی خویش را بنا نهد. مجریان این طرح بندگان با وفای اویند، مؤسس این طرح حضرت بهاءالله، پیام آور صلح و نجات و وحدت از ایران زمین است و نقشۀ این سازندگی نه زمینی، که ملکوتی و الهی است. ابتدا صلحی سیاسی در بین دولتهای جهان رخ می گشاید، سپس حکومتي جهانی تأسیس می گردد و در آن زمانی که آدمی به تنگنای بدون مفرّ نابودی و اضمحلال و پستی خویش رسیده است، دیانت بهائی چون خورشیدی عالمتاب بر جهان و جهانیان می تابد و در عرصۀ پهناور این کرۀ خاکی به رسمیت شناخته می گردد و آنگاه این دو، یعنی حکوت جهانی و دیانت بهائی در یک راستا و با تعالیمی آسمانی و متقن و جهان شمول، صلح و آرامش و اتحاد جهانی را برای مردمان خسته و بی رمق به ارمغان می آورند. سرانجام ملکوتی یگانه بر وجه زمین و زمینیان گشوده خواهد گشت و زمین غبطۀ آسمان خواهد شد.

آری ، من انسانهایی را دیده ام که از شوق ساختن خانه ای نو بر این ویرانه ها خواب در چشمان بی تاب، ندارند.

                                                                   

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."