سير درجهان |
مقالات شما | ||
پنجشنبه, 07 شهریور 1387 23:42 | ||
تعداد بازدید :6272 | ||
به جهان سیر نمودم همه عمر خوب و بدش را چشیدم در همه عمر گفتند و گفتیم نیست جای ما رفتند و می روند اهل آن یکی گفت چو بمیری، دیگر عدم است نیست حسابی ، نیست خدایی پس دنیا را داشته باش تا می توانی دیگری گفت مرگ عذاب است پس از دنیا لذت ببر تا می توانی آن یک گفت مرا در عالم چه کار است... نمی دانم مرگ چیست ؟ نمی دانم ... پس حال را غنیمت دان … اما دلم گفت مرگ حق است براهل عالم نیست این دنیا بهر فنا خدایی هست اما کجا... نمی دانم می دانم که در این نزدیکی ها خدایی هست کجاست نمی دانم بزرگی گفت مرگ صعود است الی الله ای عالمیان حقیقت شما روح است از ملکوت ابهی هر روحی هنگام مرگ متصاعد است الی الله گوش جان از جمیع زندگان شنود انا لله و انا الیه راجعون را هر چند اسرار موت مستور بوده و هست که اگر ظاهر شود بعضی از خوف هلاک بعضی از شور طالب آن موت از برای موقنین فرح بخشد و سرور که اینست قرب خدایی که در این نزدیکی هاست پس ای دل، را ه همین است و بس از برای جان ایمان است و بس که اگر آب حیات می خواهی که اگر جاودانگی می خواهی راه ایمان است و بس Powered by !JoomlaComment 3.26
3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved." |