كمبود روابط صحيح عاطفي بين والدين و جوانان و اصولا نسله چاپ
چهارشنبه, 19 مهر 1385 09:33
تعداد بازدید :6239

در مقدمه اين بحث به نظر مي رسد ابتدا بايد تعريف و شناخت نسبي مناسبي از خانواده و رفتار والدين و نقش آنها در خانواده ونيزنيازهاي نسل جوان داشته باشيم.

بدون شك جامعه خود يك خانواده بزرگ است و خانواده نيز يك تابع قابل تعريف و تاثير پذير. جامعه و خانواده تاثير متقابل و عميقي بر يكديگردارند. در خانواده كه بيشتر مورد اشاره بحث ما مي باشد،  پدر و مادر به عنوان والدين و فرزندان بعنوان آخرين حلقه زنجيره انسانيِ قابل تكثير، در يك تعامل غريزي و اكتسابي باهم زندگي مي كنندو هر كدام داراي وظائفي مشخض ومتعددمي باشند كه عمدة اين وظائف، به عهده والدين است.

شناخت هر خانواده مستلزم مطالعه عميق و روشنِ كيفيت روابط موجود در آن واز ديدگاهي ديگر بررسي جايگاه آن در جامعه مي باشد.

به طور كلي در هر خانواده اصولي حاكم است كه مورد پذيرش جامعه مي باشد و ناظربر تكاليف و وظائفي است كه بايد در خانواده صورت پذيرد؛  به عنوان مثال وظيفه سنگين انتقال ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي و... به عهده والدين مي باشد. هر خانواده مانند يك پل ارتباطي محكم ميان فرد و اجتماع عمل مي كند و به تنهايي يك جامعه كوچك است كه به جامعه گسترده تر،  در ابعاد متفاوت عاطفي – اخلاقي –اعتقادي- اقتصادي ....وبا شيوه هاي متفاوت، خدمت مي كند. پس مي توان چنين نتيجه گرفت كه اولين مسئول اصلاح و افساد يك جامعه، خانواده است؛ زيرا بنيان فكري كودك ونوجوان در خانواده شكل مي گيردو انديشه هاي متفاوت او اعم از اعتقادي ، منطقي، عاطفي، سياسي و رفتارهاي مطلوب و نامطلوب، از آن نشات مي پذيرد. خانواده مي تواند منشا خير وبركت جامعه،  يا به دليل كمبودهاي تربيتي و اخلاقي،  منشا بسياري از فسادها و انحرافات اجتماعي باشد.

خانواده را مي توان به تعبيري يك سيستم عاطفي – اجتماعي قلمداد كرد كه در آن وابستگي ها ي متقابل انساني موجوداست و مجموعه اي از روابط عاطفي بر آن حكم فرماست. هر يك از اعضا ءِ خانواده، بسته به جايگاهش،  تاثيري متقابل بر ديگران دارد. خانواده اي كه محيط آن سرشار از صميميت، راستي، مهر ورزي، عاطفه ، يكدلي و تعاون باشد،  بدون شك موجبات رشد و شكوفائي اعضاء خودرافراهم مي آورد. عدم توجه به موارد فوق از مهم ترين مسائلي است كه باعث فقدان يك ارتباط صحيح عاطفي و منطقي، خصوصآ  مابين والدين و فرزندان مي گردد. همچنين در خانواده اي كه جَوً رواني آن ناسالم باشد،  اعضاء آن پيوسته در تعارض و ناهنجاري هاي متفاوت خواهندبود كه بدون شك قربانيان اين ناهنجاري، دردرجه اول كودكان و نوجوانان وحتي بزرگسالان مي باشند.

تحقيقات ثابت كرده است هر گاه فقدان وابستگي ها و ارتباطات صحيح خانوادگي خصوصآ بين والدين و بعضآ فرزندان با والدين،  از هم گسيخته باشد، خانواده در معرض شكنندگي و از هم پاشيدگي قرار مي گيرد و خطرات بالقوه و بالفعل زيادي افراد اين خانواده را تهديد مي كند. در بين اكثر عوامل متفاوت،  هيچ عاملي به اندازه روابط ناسالم و آشفته بين اعضاء خانواده،  پيامدهاي مخرب ندارد. در اين نوع رابطه ها عمومآ از عشق و محبت پايدار خبري نيست و فضاي ايجاد شده،  فضائي سرد و آكنده از تالمات متفاوت است و واضح و مبرهن است كه در چنين فضائي،  زمينه مساعد جهت رشد و شكوفائي اخلاق پسنديده و    استعداد هاي مكنونه فرد،  وجود ندارد.

در پاره اي موارد،  به دليل مواجهه با موقعيتهاي خاص و شرايط دشوار،  مانند بيكاري و تبعيض هاي اجتماعي، انزواي ديني، بيماري هاي مزمن ومهلك، مرگ زودرس ، اختلالات رواني و... خانواده نياز به راهنمائي و آموزش فراوان و فراگير دارد تا بتواند بر مشكلات غلبه كرده،  پويائي مسير رشد و تكامل خود را محفوظ دارد.

از نكات مهم ديگر كه باعث فقدان روابط عاطفي مي شود، نداشتن روابط حسنه و روحيه فداكاري بين اعضاء خانواده است.

به اين نكته ميتوان اشاره كرد كه به دليل ضعف اساسي درآموزش وبينش و حكومت  ديدگاههاي عمومآ سنتي در انتخاب همسر،  بسياري از زنان و مردان جوان،  بدون داشتن اطلاعات و شناخت نسبتآ كافي از همسر خود و بعضاعدم علاقه و عشق به يكديگر و از همه مهمتر، با نداشتن شناخت كافي از وظائف زنا شوئي،  به مسئوليت تشكيل خانواده تن مي دهند كه در نهايت،  پس از گذشت اندكي از زمان ازدواج و احيانا به وجود آمدن فرزند، متوجه مي شوند كه شايد انتخابشان درست نبوده و اين نقطه شروع ايجاد بحران در خانواده است و مسلم است اگر در اين نوع خانواده ها،  آموزش هائي به طور مؤثر و اصولي، صورت نپذيرد؛ ازجمله پيامدهايش، ايجاد فضائي مخرب و مسموم است كه ناقض رشد و تربيت صحيح فرزند خواهد بود؛ وضعيتي كه آثار مخربش، نه تنها  بر شخصيت اجتماعي فرد، بلكه در نهايت،  بر اجتماع نيز پايدارخواهد ماند.

گزاف نيست اگربگوييم ارتباط درست وتعريف شده،  بين اعضاي خانواده،  شايد مهم ترين ركن درايجادعادات مفيده باشد.

علاوه برمهرورزي مادر، عزت واقتدارپدرومعصوميت فرزندوظرفيت بالاي اودرپذيرش اصول رفتاري واخلاقي واجتماعي،  يكي ازمهم ترين عوامل تاثير گذار در نحوه رفتار و ايجاد ارتباط منطقي وعاطفي جوان با خانواده و اجتماع،  اعتقاد به اصول ديني و آموزش هاي لازم جهت تبعيت از اين اصول است. يكي ديگر از عوامل مهم در ايجاد ارتباط جوان با خانواده،  زمينه سازي و ايجاد فضائي مناسب براي پاسخگوئي به احساسات و عواطف اوو درك موقعيت و جايگاه او در اجتماع توسط خانواده، مي باشد.  بايد شرايط پذيرش عقايد و افكار او را فراهم كردو همچنين با مباحثه منطقي و آموزش هاي لازم،  در جهت رفع نياز هاي روحي و رواني ا و همچنين حل مشكلاتش، اقدام نمود.

تمامي موارد فوق مهيا نمي گردد، مگر توسط والدين و چنانچه والدين واقف شوند كه از عهده موارد فوق به خوبي بر نمي آيند، گرفتن كمك از روانشناسان و متخصصين امور مشاورة خانواده،  يكي از بهترين راه حل ها مي باشد.

اگر به طور اختصار بخواهيم يك ديدگاه سيستمي جهت خانواده ترسيم نمائيم بايد:

1-كليت خانواده

2- روابط موجودددرآن

3- مقررات حاكم بر آن

4- تامين نيازهاي آن

مورد برسي قرار گيرد.

از دو مبحث اول مي گذر يم و مقررات خانواده و تامين نياز هاي آن  را مورد تجزيه و تحليل مختصر قرار مي دهيم.

مقررات حاكم برخانواده:

در بسياري از موارد ناكامي در خانواده به علت وجود افراد بد و ناسالم نيست؛ بلكه به علت عدم وجود ارتباط صحيح و واكنشهاي نا مناسب مي باشد كه بعضا به شكل مقررات رفتاري سخت گيرانه جلوه مي كند.  متاسفانه در خانواده هاي ايراني طيف وسيعي از چنين مقررات خشك، تنيده با تعصبات غير منطقي، حكم فرماست كه اين خود در روابط منطقي و عاطفي بين افراد خانواده،  خصوصآ والدين نسبت به فرزندان،  تاثيرات منفي برجاي  مي  گذارد.

تامين نيازهاي خانواده:

خانواده مانند هر نظام اجتماعي ديگر داراي نيازهاي اوليه است. از جمله اين نيازها در ابعاد اجتماعي- رواني مي توان به ارزشمندي / امنيت فيزيكي/ صميميت/ تعلق و وابستگي/ احساس مسئوليت/ نياز به انگيزه و تائيد ديگران/ نياز به شادي و معنويت/ عدم تبعيض بين فرزندان و مساوات،  اشاره كرد.

خانواده همچنين به پدر و مادري نياز دارد كه به بر قراري يك رابطه سالم با هم متعهد باشند و بتوانند محيطي در خانواده ايجاد كنند كه فرزندان بدون ترس و به دور از تباهي و آلودگي رشد و تكامل يابند.  در اين نظام زندگي سالم، نقش ها سالم اند و فرزندان از رفتار پدر و مادر الگو مي گيرند؛ بخصوص درمواردزير:

1- چگونگي ايفاي نقش همسري

2-چگونگي ايفاي نقش به عنوان زن يا مرد

3- چگونگي ايفاي نقش بعنوان پدر و مادر

4-چگونگي ايجاد روابط صميمانه با ديگران

5-چگونگي توفيق در زندگي

6- چگونگي شناخت حدو مرز زندگي و....

     به بيان ديگر در نظام خانوادة سالم نقش ها سالمند و انعطاف پذير ورشدوشكوفائي آرام و آهسته بوده، مبتني است بر تبادل نظريات واحساسات و روابط با ديگران منطقي، ملايم و مطبوع مي باشد.

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
مریم |1387-9-14 04:19:22
اگر در مورد پیامد های روابط دوستی هایی که در
ان رو در وایستی است بنویسید عالیه


باتشکر
ماریا  - خوب بود |1387-8-21 07:53:01
به درد من که خيلي خورد ولي بهتر بود بيشتر مي
نوشتيد!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وما9ع0هغائ 2354+6 |1386-8-26 09:12:29
خوب است

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."