اخلاقی جدیدبرای حفاظب ازمحیط زیست |
مقالات شما | ||
پنجشنبه, 03 اسفند 1385 12:52 | ||
تعداد بازدید :5834 | ||
طبق برآورد دانشمندان، ميلياردها سال از عمر كرهء زمين ميگذرد، ولي از زماني كه بشر توانسته است ردپاي مؤثري بر محيط زيست خويش بگذارد شايد هنوز بيش از دههزارسال نگذشته است طبق برآورد دانشمندان، ميلياردها سال از عمر كرهء زمين ميگذرد، ولي از زماني كه بشر توانسته است ردپاي مؤثري بر محيط زيست خويش بگذارد شايد هنوز بيش از دههزارسال نگذشته است. انسان براي تأمين اولين نيازهاي طبيعي خويش با شكار حيوانات و ساختن سرپناه دگرگوني و تغييرات زيست محيطي را آغاز نمود. اما هميشه در برابر بزرگترين دشمنانش، يعني پديدههاي طبيعي مثل سيل، طوفان، زلزله، صاعقه، و حتي سرما و گرما، بسيار ضعيف و بيدفاع بود. شايد همين ضعف و ترس كه در ابتدا آميخته با احترام نيز بود سبب گرديد كه ايده و آرزوي غلبه بر طبيعت را در دل بپروراند. با گذشت زمان و رشد فكر و انديشهء بشر، همين طبيعتي كه موجودات غولپيكري چون دانياسورها و در همين اواخر ماموتها را به انقراض كشانيد، در رويارويي با انسان كه جثهاي نسبتاً كوچك اما فكري بزرگ داشت به زانو درآمد و نيروهاي ويرانگر و سركش طبيعت در برابر دانش و خرد انسان سر فرود آوردند. در طي دورههاي گذشته، هرجا انسان اثرات تخريبي بر محيط زيست ميگذاشت اكوسيستم فرصت آن را داشت كه صبورانه به ترميم آن بپردازد. در مورد منابع تجديدناپذير نيز دخل و تصرف انسان، به علت نبودن تكنولوژي، فقط به اندازهء نيازش بود. در حدود 200 سال پيش، با شروع انقلاب صنعتي، اين همزيستي و مدارا از اعتدال خارج شد و تخريب و تاراج محيط زيست و منابع به وسيلهء انسان روز به روز بيش از پيش سرعت و شدت گرفت و تا حال همچنان ادامه دارد. اين روند اكنون به دليل وجود تكنولوژي و فنآوري پيشرفته بيرحمانه و با تمام قوا در جريان است، چنانكه گويي انسان به نابودي زيستسپهر خويش كمر همت بسته و نه تنها در پي ويراني خانهء خويش است، بلكه به بيان يكي از صاحبنظران به فناي خويش قيام كرده و بر آن اهتمام ميورزد. در طي اين دورهء كوتاه، انسان با حفر و استخراج معادن زخمهاي غيرقابل ترميم بر تن زمين بر جاي گذاشته، با انفجار كوههايي كه نماد استواري هستند و به كار بردن سنگهاي آن بر استحكام و زيبايي خانهاش افزوده، با غرق نفتكشها و به دريا ريختن آلايندههاي سمي اقيانوسها را آلوده و زندگي موجودات آبسپهر را در معرض نابودي قرار داده، آب گوارايي كه در رگهاي زمين جاري و مصداق آيهء شريفهء «و من الماء كل شيء حي» است غيرقابلشرب نموده، جنگلها و علفزارها را كه در حكم ريههاي زمين و زيبايي منظر آنند با قطع و چراي بيرويه به نابودي كشانده، هواسپهر را تا ارتفاع كيلومترها با ابري از دود و گازهاي گلخانهاي آلوده و هواي تنفسي خويش را مسموم نموده و چهرهء محيط زندگي خويش را با انباشت زبالههاي صنعتي و مصرفي زشت و كريه نموده است و از خود نميپرسد «به كجا چنين شتابان؟» سرمستي انسان از بادهء غرور و نخوت غلبه بر طبيعت ديري نخواهد پاييد؛ با ادامهء اين نامهرباني با زيستبوم جواب دندانشكني خواهد گرفت. آمارها و اطلاعات زيستمحيطي زنگ خطر را به صدا در آوردهاند و هشدارهاي نگرانكنندهاي ميدهند كه بر اين منوال آيندهء روشني در انتظار جهان كنوني نيست. از منابع و ذخاير زمين چقدر باقي مانده؟ انرژيهاي تجديدناپذير تا كي ما را گرم خواهد كرد و چرخهاي اقتصاد مصرفي ما را به حركت در خواهد آورد؟ زمين چه تعداد جمعيت را تحمل ميكند؟ براي آيندگان چه باقي ميگذاريم؟ و قضاوت ساكنان آيندهء زمين دربارهء ما چه خواهد بود؟ اين است مسائلي كه اذهان متفكران و انديشمندان محيط زيست را به خود مشغول نموده و دغدغهء خاطر ساكنان فهيم كرهء زمين شده است. صاحبنظران بر نياز به ضرورت درك موقعيت نهچندانخوشايند كنوني و آيندهء اين سيارهء بسته و محدود اتفاقنظر دارند و بحران را فرصتي ميدانند براي تغيير بينش و روش ما. انسان بدون طبيعت قادر به ادامهء حيات نيست، بنابراين ما از طبيعت هستيم، نه طبيعت از ما. در حل معضلات زيستمحيطي كنوني هيچيك از الگوهاي اخلاقي پذيرفته شدهء موجود، اعم از شرقي و غربي، مادي و معنوي، كارآيي ندارند. وال روتلي دانشمند محيط زيست ميگويد: «جز با پذيرش يك اخلاق جديد، متفاوت از اخلاق پذيرفتهشدهء امروزي جوامع صنعتي جديد نميتوانند مشكلات بومشناختي خود را حل كنند.» اما اين اخلاق اگر ابداع بشري باشد بيش از اخلاقيات موجود كارآمد نخواهد بود. پايبندي به اخلاق و اطمينان به اجراي آن تنها زماني ميسر است كه اخلاق منبعث از وحي الهي و بر مبناي اصول روحاني پيريزي گردد، زيرا دين ميتواند محركي قوي براي زندگي اخلاقي بشر فراهم سازد و او را در ارتباط با خدايي قرار دهد كه هميشه با اوست، و انسان چگونگي داوري اعمالش را منوط به رضاي او ميداند: اخلاقي استوار بر تعاليم و احكام الهي كه همهء جوانب زندگي فردي و اجتماعي افراد بشر را در بر گيرد. انسان متعهد به چنين اعتقادي، با قلبي مملو از خشيهالله و وقوف بر كرامت و علو منزلت انسان،ديگر مخلوقات هستي را محلّ تجلّي عشق خالق مشاهده مينمايد، و به مسؤوليتها و اختيارات خويش آگاه است، و ميداند كه وامدار طبيعت است و ضمن بهرهمندي از مواهب آن وظيفهء «حفاظت و انتظام» آن را بر عهده دارد، نه يكهتازي نابخردانه و براندازي غيرمسؤولانهء منابع و ذخايري كه ميراث نسلهاي آتيه نيز هست. در پرتو چنين اخلاقي زمين وطن واحدي مشاهده شده و ساكنان به طور متناسب از همهء مواهب آن بهرهمند ميگردند و آيندگان نيز به حساب ميآيند و درجهت حفظ و حمايت زيستكره احساس وظيفهمندي عميق در سطوح فردي و اجتماعي درك خواهد شد و جهان بشري مجدانه خواهد كوشيد كه با وحدت در هدف و عمل شاهد محيط زيستي سالم، هوايي پاك، اخلاقي سبز و آيندهاي روشن باشد. به اميد آن روز.
Powered by !JoomlaComment 3.26
3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved." |