گام هایی استواردرمسیرآرامش چاپ
چهارشنبه, 24 مرداد 1386 12:41
تعداد بازدید :4509

امروز تماشاي يك برنامه تلويزيوني، حسابي فكرم را به خودش مشغول كرد و بسيار متأسف شدم. برنامه نشان مي داد كه جواني بيست و چند ساله در بهترين دوران زندگي خود در زندان به سر مي برد و علت آن فقط اين است كه با زني عقد كرده و مهريه را چندين هزار سكه قرار داده و چند روز بعد از عقد و قبل از آمدن زن به خانه شوهر، زن مهريه خود را به اجرا گذاشته و با عنوان كلمه عندالمطالبه، مهريه خود را طلب كرده است. پسر نيز كه چشم و گوش بسته و بر طريق عرف، اين مهريه را قرار داده بوده، حال چيزي براي اهداء ندارد. پس بايد تا مدتي نامعلوم در كنج خلوت خود و چهار ديواري ای كه از عشق آتشين او ساخته شده است، زنداني باشد

A

 اين مسئله بسيار تأسف بار است چون نشان مي دهد كه امر ازدواج كه عملي بسيار مقدس و با اهميت است، به وسيله اي براي معامله و كاسبي، تبديل شده است. قرار دادن مهريه زياد به بهانه عرف و يا كم نياوردن دختر نزد فاميلها، نشان داده است که نمي تواند پايان خوبي داشته باشد. البته همه ماجرا اين نيست. زنان به اين بدي هم نيستند و همه تقصير ها گردن آنها نيست. زنان قشر ضعيفي هستند كه سالهاست گناهِ ناكرده براي آنها نوشته شده است، سالهاست كه گم شدن بهشت و رانده شدن آدم از آنجا به پاي حوا نوشته شده است و سالهاست كه نام شيطان را همراه زن مي آورند. آنقدربه او ظلم كرده اند و آنقدر او را موجودي حقير شمرده اندكه حالا كار به اينجا كشيده است. همين مردان بودند كه در طول تاريخ، زن را مثل كالا مي خريدند و مي فروختند. چرا اينقدر دور برويم، همين حالا هم در همين جامعه خودمان بسیاری از مردان دچار فساد اخلاق اند. همين كه به پول و مالي مي رسند و يا به قول معروف شلوارشان دو تا مي شود فكر تجديد فراش به سرشان مي زند و حرفشان اين است كه من از نظر مالي مي توانم دو خانواده و يا حتی بيشتر را بگردانم و زني كه يك عمر، جواني و زندگي اش را به پاي شوهرش ريخته، حال فقط بايد بنشيند و به دختر جواني كه جاي او را در قلب شوهرش مي گيرد نگاه كند و هيچ حقي هم ندارد، حتی حق طلاق نيز با او نيست. مگر در مواردي كه مسأله خيلي خيلي حاد باشد. پس بايد بسوزد و بسازد. لحظه اي در دل احساس آرامش كردم و دوست دارم آرامشم را با ديگران نيز قسمت كنم. دوست دارم ديانتم را به ديگران نيز معرفي كنم تا آنها نيز به آرامشي در اين دنياي بي ثبات و فاسد برسند. ديانتي كه يكي از تعاليم آن تساوي حقوق زنان و مردان است و در آن به ازدواج اهميتي بسيار داده شده است. در ازدواج بهايي، مسئله اين است كه مرد و زن بايد روحاً و جسماً متحد باشند تا در جميع عوالم، اتحادشان ابدي باشد و حيات روحاني يكديگر را ترقي دهند. اين يك ازدواج بهايي است و مهريه امري كاملاً سمبليك مي باشد و حكم آن در مورد مردي كه اهل شهر باشد، 1 تا 5 واحد طلا (واحد برابر 19 مثقال 19 نخودي مي باشد) و براي مردي كه اهل روستاباشد 1 تا 5 واحد نقره در نظر گرفته شده است، كه با توافق ميان زن و شوهر بين 1 تا 5 واحد، مهريه تعين مي گردد، اما توصيه فرموده اند كه زوجين به حداقل مهريه اكتفا نمايند. امروزه ما شاهديم كه اطرافيانمان، به اين توصیه مقدس عمل نموده و به حداقل مهريه اكتفا می کنند. اين مبلغ در مقابل مهريه هاي كلان امروزي، بسيار ناچيز است. مثلا مهريه خود من با توجه به اين كه شوهرم اهل شهر بود، يك واحد نقره در سال 1383 ه.ش قرار داده شد كه معادل با 14 هزار تومان می شد. همچنين زن اين مهريه را در حين عقد دريافت مي كند و بسياري همانجا به اميد زندگي پا برجا و با ثبات تر آن را به عنوان اولين خيريه به صندوق خيرات مي دهند. در ازدواج بهايي بعد از رضايت عروس و داماد و پدر و مادرها یشان، آنها حداكثر 95 روز مي توانند نامزد باشند و بعد از اينكه حكم عقد جاري شد تا 24 ساعت بايد عروسي سر گيرد و گرنه اين ازدواج باطل است. حال چنين زن و مردي در ابتداي زندگي كاملاً در جايگاه يكساني هستند و هر دو براي بقاي زندگي خود تلاش مي كنند و حق طلاق نيز به هر دوی آنها داده شده است. با اين وجود، در ديانت بهايي عمل طلاق بسيار ناپسند مي باشد و آنرا به عنوان آخرين چاره براي دو نفر در نظر گرفته اند. چون اعتقاد بر این است که اساس ملكوت الهي، الفت و محبت است و ازدواج بايد سبب اتحاد باشد نه اختلاف و تأكيد فرموده اند كه بين زن و شوهر، هر کدام که باعث طلاق شوند البته در مشقات عظيمه افتد و به بلاياي زيادي گرفتار گردد و بي نهايت پشيمان شود. بنا براين حق طلاق به عنوان آخرين چاره به هر دو نفر زن و مرد داده شده است و بعد از تصمیم به طلاق نيز دوران يك ساله تربص آغاز مي شود . در اين دوران يك ساله، زن و مرد حق ازدواج ندارند تا شايد در اين يك سال روائح محبت بين آنها بوزد و به اشتباه خود پي برند و باز گردند و چه بسيار كساني كه همين گونه شدند. در غير اين صورت در پايان يك سال حكم طلاق جاري مي شود. اما نكته مهم اينجا است كه مرد بهايي حق داشتن دو زن را در آنِ واحد ندارد و بايد به يك زن اكتفا كند مگر اينكه همسرش مرده باشد و يا طلاق گرفته باشد.اين حكم، اين اطمينان را به زن مي دهد كه تا وقتي كه با شوهرش زندگي مي كند، همواره تنها زن زندگي اوست و احتمال پیدا شدن زن ديگري در زندگي شوهرش وجود ندارد. بنابراين او با خيالي آسوده و آرامش كامل در صدد حفظ زندگي خود بر مي آيد. حال اين چنين مرد و زني كه نه دغدغه مهريه را دارند و نه دغدغه هوويي بر سر، خيلي راحت تر و با ثبات تر مي توانند زندگي خود را حفظ كنند و براي بقاي آن تلاش كنند.

                                           با اميد زندگي بهتر براي همه

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."