در خيابان.... چاپ
مقالات شما
جمعه, 22 آذر 1387 14:43
تعداد بازدید :6376

در خيابانم و به چهره ي انسانها مي نگرم. مي خندند ولي غمگينند. به ظاهر شادند و در باطن خسته. نقاب بر چهره دارند و دنبال نان هستند. قلبم فشرده است. اين آدمها چه مي خواهند؟ براي چه اين گونه سخت در تلاشند؟ براي بدست آوردن روزي؟ پس چرا در پايان اين چنين مغمومند و افسرده؟ گويي اميد از اين ديار رخت بر بسته است . شايد اميد لبخند كوچكي باشد بر لبان آدمي .

آيا دست نيافتني است يا ما آن را از خود دريغ مي كنيم؟

به بچه ها مي نگرم، آنها اينگونه نيستند. مي خندند از ته دل. خود به دنبال شاديند و حتی شادي به وجود مي آورند، لحظه اي يكجا نمي نشينند، تا توان دارند، به دنبال خواسته هايشان هستند. كوچك ترين و ساده ترين چيزها خوش حالشان مي كند. به فردا فكر نمي كنند و در ديروز هم نيستند. فقط امروز. همين لحظه.

چه مي شود همين بچه ها وقتي بزرگ مي شوند، تغيير مي كنند؟ ديگر به دنبال شادي نيستند؟ به راستي چرا؟ تا كودكيم شاديم و اميدوار و وقتي بزرگ مي شويم نا اميد و خسته. در كودكي براي شاد بودن زندگي مي كنيم، مي خنديم و از دنيا لذت مي بريم. در بزرگسالي آرزوهاي كودكيمان بزرگ مي شود، همان ها، اما تنها در گوشه اي نشسته ايم و به آنها مي انديشيم و براي رسيدن به آنها هزينه ي سنگينشان را نمي پردازيم. اقدامي نمي كنيم، تنها حرفهاي زيبا مي زنيم. انسانهايي كه حرف هاي زيبا مي زنند زيادند، اما تعداد كمي اند كه انديشه ي زيبا مي كنند و كمتر از آن ها انسانهايي كه عمل زيبايي دارند. 

آن ها چه تفاوتي با بقيه دارند؟ آيا اينگونه نيست كه انسان هايي كه دست به اعمال زيبا مي زنند، كودكي شان را از ياد نبرده اند؟ به خود دروني شان پرداخته اند، هدف از زندگيشان را يافته اند و مسئوليت آن را پذيرفته اند. انگيزه دارند و يك لحظه هم از تلاش دست برنمي دارند. شادند و اميدوار و به خوبي دريافته اند كه دنيا از حرف خسته شده و هنگام عمل است.

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
ایراندوست |1387-10-6 06:26:17
خیلی تاثیر گذار بود .سوال های بسیاری وجود
دارد که سالهاست خاک خورده باقی می مانند یا
اینکه هیچگاه مطرح نمی شوند. از دوستانم که می
پرسم می گویند ناامیدند و خسته .ناامید بخاطر
اینکه بزرگترهایی که در راس قدرتند با کمک
آنها بالا می آیند اما هیچگاه به فکر آنان
نیستند . در نتیجه باید برای به نتیجه رسیدن
هرج و مرج نمود یا به تلافی قانون را مسخره کرد
. شاید هم درست می گویند اما مشکل این است
هیچکدام از ما یاد نگرفته ایم به آنچه داریم
فکر کنیم. اینکه می توانستیم وضعیت بدتری
داشته باشیم .اینکه از داشته هایمان اعم از
علم و عشق و... ر...
khdm366  - زیبا می نویسی |1387-9-26 14:39:52
دوست عزیز ققنوس
نامت هم اسرار آمیز و زیبا
است. مقاله ی روان و زیبایت را خواندم و از
مضمون مهمش بهره بردم. بسیار روان و دلنشین
نگاشته ای. قلمت پویا و ذهنت جویا باد. اری
دوست عزیز همگان چون معنای زندگی را گم کرده
اند افق های شادی را نیز فراموش نموده اند؛ و
این در حالی است که ستارگان نشاط و زندگی حتی
در میانه ی روز روشن هم می درخشند؛ آنان که
محبت الهی را به دل دارند و برای بیداری
آدمیان از کابوس های هولناک تلاش می کنند. باز
هم بنویس و بگو که خوب می نویسی و نیک می گویی
سهراب |1387-9-22 15:15:45
بسيار زيبا وروان نوشته بودي. معلوم است كه
خودت نيز دغدغه ي گذر از اين زندگي روزمره و
پرمشغله را داري. من هم مدتي است با خودم
كلنجار مي روم كه حركتي وراي اين زندگي روزمره
بكنم كه واقعاً مفيد باشد؛ به همين دليل مقاله
ات به من انرژي داد. اميدوارم كه موفق شوم كاري
انجام دهم برتر و بهتر از اين خورد و خواب
تكراري روزمره

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."