خشونت محكوم است چاپ
مقالات شما
جمعه, 26 شهریور 1389 15:51
تعداد بازدید :7635
دوستی دیرین و برادری نازنین به منزلمان آمد و نشست. بعد از گفتگوهای عادی صحبت از امورجاری شد و طبق روال همیشگی افاضات تلویزیونهای ماهوره ای وارد گفتمان گشت. آن دوست در پاسخ به سوال معمول چه خبر، با اطمینان شروع کرد حرف های یکی از این اندیشمنـد نماهای ماهواره ای را نقل کند مبنی بر تاسف و اندوه شدیدی که ار کشتار مردان قبیله ی بنی قریظه احساس می کرده است. دیدم زهری که آن سخن گو در ذهن دوست من ریخته است تقریبا کار گر افتاده ا ست؛ چون داشت می رفت که حضرت محمد رسول الله را مبتکر و مقصر آن حادثه ی شوم جلوه دهد و ایشان را محکوم کند. در اینجا وارد مذاکره شدم و سعی کردم ذهنیت نسبتـا شکل گرفته ی او را راجع به این قضیه کمی اصلاح کنم.

ابتدا عقیده ی راسخ خود را مبنی بر این که در دنیای امروز، خشونت و کشتار تحت هر شرایطی و از هر نوعی و به هر نامی محکوم است، بیان داشتم و باور خود را در این باره که در هر جریانی که بوی خشونت و آدم کشی می آید، قطعا و حتما راه های دیگری نیز برای حل و فصل مسائل و مشکلات و اختلافات موجود است اظهار داشتم. بعد توصیه کردم که راجع به آن قتل عام هم باید به دیده ی انصاف و عدالت نگریست و بر اساس اسناد و شواهد معتبر تاریخی حقیقت ماجرا را جستجو نمود و سپس قضاوت کرد. بعد بطور خلاصه برایش توضیح دادم که:

 

در اواخـر سال پنجـم هجرت، سران قریش لشگری 4 هزار نفره آراستند و برای نابودی جامعه ی تازه شکل گرفته ی مسلمانان در مدینه حرکت کردند و تا آمدند به آنجا برسند با پیوستن همفکرانشان، آن سپاه عظیم به 10 هزار نفر مرد جنگی تبدیل شد. اطمینان معاندان قریش در این مورد که این بار کار محمد و پیروان او تمام است قطعی بود. مسلمانان برای دفاع به تکاپو افتادند و این سلمان فارسی بود که با ارئه ی طرح حفر خندق، مسلمانان را از نابودی حتمی رهايی بخشید. لشکر معاندان پشت خندق گیر کرد و به زودی کمبود آذوقه و علوفه و نیز باد و طوفان و باران آنان را متفرق کرد و محاصره شکست خورد. در این اثنی طایفه ی یهودی بنی قریظه در مدینه، که با مسلمانان پیمان صلح بسته بود، فرصت را مغتم شمرد و خیانت کرد و بـه معاندان پیوست. پس از یأس و باز گشت لشگریان قریش و هم پیمانان آن، مسلمین به سراغ این عهد شکنان رفتند. به دنبال کشمکش هایی جزئی، عاقبت کعب ابن اسد رئیس این قبیله چون خود را در محاصره ی مسلمانان و توشه و آذوقه را نبز رو به پایان می دید، سفیری نزد پیامبر فرستاد و تقاضا کرد کسی را برای حَکَمیت انتخاب کند. آن حضرت نیز سعد ابن معاذ، رئیس طایفه ی یهودی اوس را که اکنون به اسلام گرویده بودند مأموراین مهم نمود. برای حکمیت، وی را که در کشمکش های خندق تیر خورده  و در شرف موت بود، بر الاغی نشاندند و در حالی که بازوان نا توانش را نیز گرفته بودند، از منزلش به مسجد مدینه نزد حضرت محمدش بردند. رؤسا و مردان قبیله ی بنی قریظه نیز تحت نظر و مراقبت بودند. مردانی از قبیله ی سعد به او سفارش کردند حکم خشنی صادر نکند. وی که در حال نزار و در شرف موت بود حکم کرد تمام هفتصد نفر مردان آن طایفه کشته شوند و زنان و کودکانشان به بردگی فروخته شوند و اموالشان نیز میان مسلمین تقسیم گردد[1].

 

نتایجی که برای دوستم از این ماجرا گرفتم این است:

 

1.  در دنیای قرن بیست و یکمی امروز نیز کشتارهای دسته جمعی فجیع و قبیحی در گوشه و کنار عالم، از هرزه گوین در اروپا گرفته تا رواندا در آفریقا(قتل عامل یک ملیون نفری قبیله ی زولو) صورت گرفته و می گیرد؛ پس چرا آن حضرات همه ی این ها را رها کرده و فقط به قتل عام هفتصد نفر در قریب به هزار و چهار صد سال پیش پرداخته اند؟ آگر چنان کشتاری در آن زمان بد است، قطعا قتل عام مردم شهرهای هیروشیما و ناکازاکی با بمب اتمی و نیز کشتار قریب به پنجاه ملیون انسان در جنگ دوم جهانی متعلق به این زمان خیلی بدتر است؛ قتل عام 6 ملیون نفر یهودی  به دست نژاد پرستان آلمان نازی بسیارزشت تر است؛ کشتار دو ملیون نفر ارمنی به دست ترکان عثمانی خیلی وقیح تر است؛ و صدها مورد قتل عام های پیشرفته ی امروزی که در گوشه و کنار دنیا به بهانه های مختلف صورت می گیرد بسیار پلید تر است؛ پس چرا این ها محکوم نمی شود؟ 

2.  چرا کشتار محدودی را که اولا بر اساس فرهنگ اعراب در آن روزگار مجازاتی عادی برای خیانت کاران محسوب می شده و علاوه بر این با سرنوشت دین خداوند مرتبط بوده، با قتل عام هایی که به دست قدرتمداران روزگار ما صورت می گیرد و در جهت مصالح سیاسی و منافع مادی آنان است، یکسان می گیریم؟ اگر خداوند وجود داشته باشد( که قطعا وجود دارد)؛ و اگر برای نجات مردمان از جهالت و نکبت کسانی را به عنوان پیامبر مبعوث می کند؛ و اگر این پیام آوران برای رسیدن به اهداف خود طرح و برنامه ای داشته باشند؛ باید بپذیریم که در مورد یکی از آنان، یعنی حضرت محمد، تعدادی اعضاء یک قبیله ی خیانت کار نباید بتوانند به راحتی سبب انحراف و اضمحلال آن شوند و نیز باید قبول کنیم که ماجراها و رخدادهای مسیر مأموریت آن پیام آور را نباید با اتفاقات عادی زندگی انسانی مقایسه نماییم؛ زیرا از پیش پذیرفته ایم که او از جانب خداوند آمده است و طرح و برنامه ای معین برای بهبود و ارتقاء زندگی انسانی دارد.

3.  چه کسی می داند که اگر مردان قبیله ی بنی قریظه که در یکی از بحرانی ترین ایام اولیه ی شکل گیری جامعه ی مسلمانان، به عهد و پیمان خود پشت کردند و به رسول الله خیانت نمودند، باقی می ماندند؛ طرح و برنامه ی آن حضرت به نتیجه می رسید و از انحراف و انحطاط مصون می ماند؟ و آیا بقایای قبائل یهودی که از فتنه و فساد علیه این جامعه ی نوپا دست برداشند و از تمسخر و استهزاء رسول الله خود داری کردند، نیز قتل عام شدند؟ 

 

این توضیحاتم سبب تغییر اندیشه و نگرش آن دوست گرامی شد؛ چون صحت استدلال و استنادم را پذیرفت. آنگاه شمه ای نیز از ضرورت پرداختن به صلح و آشتی در دنیای امروزی برایش گفتم:

 

اگر کشتار آن هفتصد نفر مرد در آن زمان و تحت شرایط آن روزگاران زشت و منحوس به نظر می رسـد، آیا قتل عام های مدرن و پیشرفته ی دنیای امروز که هر چند گاه یک بار در گوشه و کنار عالم و بعضاً در کنج فراموشخانه ها و زندان ها رخ می دهد زشت نیست؟ آیا ملیون ها نفر انسان هایی که به جرم دگر انديشي و دگرخواهی، تحت سلطه ی نظام های استبدادی رنج می برند و از حقوق اولیه ی زندگی محرومند و بعضاً حتی کشته می شوند ناگوار نیست؟ آیا صرف ثروت های ملی برای پر کردن زرادخانه ها از تسلیحات مدرن و پیشرفته تأسف آور نیست؟ آیا کار برد پیشرفته ترین تکنولوژی ها برای تقویت و تحکیم افسانه ی موشک و ضد موشک و بمب اتمی و بمب هیدروژنی و امثال آن در راستای پدیده ی منحوس خشونت نیست؟

 

پس اگر برای کشتار هفتصد نفر مردان قبیله ی بنی قریظه، آن هم تحت فرهنگ و قوانین آن روزگاران که برای حفظ و صیانت امر یزدان صورت گرفته دلمان می سوزد؛ بیایید به این بیندیشم که چگونه می شود بشر قرن بیست و یکم را از چنگال خشونت های مدرنی که روز به روز نیز در حال گسترش است رهایی بخشید. بهتر است به پاس حرمت بشر دوستان و خیرخواهان گیتی و به خاطر دانشمندان و خردمندان عالم  هم که شده، به صلح بیدیشیم. نیک تر است برای ترقی و تعالی فرزندان خودمان هم که شده، به صلح بیدیشیم و در راه استقرار صلح و آشتی و دوستی جانفشانی کنیم. بیایید در این جهت تکاپو و جستجو نماییم که چگونه می توان دنیایی عاری از خشونت و جنگ و کشتار و انهدام ایجاد کرد؟ چگونه می توان؟ پس چه شد نتیجه و ثمره ی ای همه میز گرد و کنفرانس و گردهم آیی و مذاکره؟ اوضاع عالم که روز به روز تیره تر می گردد و طوفان خشونت و خیانت  ساعت به ساعت افزون تر می شود. آیا نباید بپذیریم که بشر خود به تنهایی نمی تواند سیاره ی زیبای زمین را صلح آمیز کند؟ آیا اگر خداوند ی هست(که هست) نباید در این دوران موشك هاي قاره پیما با توان حمل بمب های اتمی به داد بشر رسیده باشد؟ دیر تر از این دیگر فایده ای ندارد. چه ثمره ای که بشریت به دست خود گور خود را بکند و آنگاه منجی رهایی بخش بیاید؟ آیا ممکن نیست که خداوند مهربان این مثل معروف و محبوب انسانی را خود اجرا کرده باشد که علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد؟ پس از اگر می پذیریم که بشر با شتاب به سوی مهلکه می تازد، باید نیز بپذیریم که خداوند هستی که ناظر بر حیات فرزندان زمینی خود است و به سرنوشت آنان علاقه دارد، باید نجات بخشی را فرستاده باشد تا قبل از فاجعه ی بزرگ خشونت و دنائت  و زشتی، راه را از چاه بنماید و دست انسان خشونت طلب و خود خواه را بگیرد.

 

آری اگر خداوندی هست( که هست) حتما باید پیام آور تازه ای فرستاده باشد و تعالیم حیات بخش جدیدی مرحمت نموده باشد.

 

 سخنم به درازا کشید اما دوست دیرین و برادر نازنینم که خوب به سخنانم گوش سپرد با چشمانی درخشان و چهره ای شادان و قلبی مطمئن برخاست؛ خداحافظی کرد و رفت. 

 



[1]  این مطالب از کتاب Mohammad and the course of Islam، اثر  حسن بالیوزی خلاصه و نقل شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
سعادت |1387-10-7 07:59:47
لذت وافر بردیم.فکر جنگ را به فکر قویتر صلح
باید عوض کرد در دنیای کنونی که اخبار جهان را
ملاحظه ومرور میکنیم وبه ضرورت ایجاد نظم
نوینی پی می بریم که باید به وسیله همین ابناء
بشری در بستر تعالیمی نوین وجهان شمول
برخرابه های افکار پوسیده این جهان هستی
بناءکرد و در این راستا باید کوشید موهومات
وخرافات که به مرور وارد فرهنگ ماشده وباعث
این همه خشونت وویرانی در طول تاریخ بشری شده
را از ذهن خود پاک کنیم وبا عزمی راسخ
وارادهای محکم به فرمان خالق هستی برای صلح
واشتی قیام عاشقانه ای را اغاز کنیم . جانتا ن
خوش

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."