عشق هدیه ای است از طرف خداوند که در وجود انسان نهفته است. زیباترین مخلوق خداوند است. در واقع ما لطیف ترین، عمیق ترین و عالی ترین احساس بشر، اشرف مخلوقات، را عشق می نامیم. با آنکه همۀ افراد بشری بدون توجه به عواملی چون جنسیت، ملیت و سطح سواد قادر به درک و تجربۀ این احساس لطیف و پر شور درقلب خود هستند، اما عشق در هر فرهنگ یا جامعه ای و یا حتی برای هر فرد معنا و مفهومی خاص دارد.
به عنوان مثال در کشور ما، ایران، از دیدگاه بیشتر جوانان امروزی، عشق وجود علاقه ای میان یک دختر و یک پسر است. این علاقه ممکن است به صور مختلف ایجاد شود. از یک نگاه، یک کلاس مشترک، همکاری در یک محیط کاری، همراهی در برخی فعالیت های گروهی مثل پیک نیک، داشتن نسبت های فامیلی و … . ممکن است گروهی معتقد باشند که تا حد زیادی می توان این عواطف و احساسات را کنترل نمود. یا عده ای از ترس مشکلات عاطفی که عاشق شدن برایشان به وجود می آورد با تمام وجود از آن فرار کنند، اما من معتقدم که نمی توان جلو احساس عشق واقعی را در وجود انسان گرفت، و اصلاً چنین برخوردی با احساسی به این بلند مرتبگی مناسب نیست. پس چه باید کرد؟ از آنجا که همه می گویند انسان نسبت به چیزی که از آن منع شود حریص تر می شود، چنانچه جو خانواده به گونه ای باشد که جوان نتواند ارتباطی صمیمی و بدون واهمه با والدین خود برقرار نماید و به راحتی در مورد احساسات و عواطف خود با ایشان صحبت کند چه بسا که ممکن است این احساسات پاک و زیبا به دلیل بی تجربگی و ترس از برخوردهای احتمالی تند خانواده، وی را به سوی ورطه هائی خطرناک سوق دهد. این ترس باعث ایجاد روابط پنهانی می شود که جوان از ترس برملا شدن آن حاضر به انجام هر کاری حتی باج دادن نیز می گردد. حال اگر فرزند اطمینان داشته باشد که خانوادۀ او همیشه درکنار او هستند و او به راحتی بتواند راجع به این مهم ترین و سخت ترین مسئله زندگی با ایشان گفتگو کند شرایط بسیار بهتر خواهد بود. البته در ضمن این گفتگو خانواده باید او را بابت داشتن چنین احساسی سرزنش نکنند، مورد استهزاء قرار ندهند، از قدر و شأن او در نظر ایشان چیزی کاسته نشود، و یا بدتر از همۀ اینها با او برخوردی مانند یک تبه کار نداشته باشند، و در حد معقول و برمبنای موازین صحیح اخلاقی تمهیدات معاشرتی دوستانه را برای او برقرار نمایند( از قبیل رفت وآمدهای خانودگی یا برنامه های تفریحی دسته جمعی). در این صورت ضمن ایجاد شناخت بهتر نسبت به روحیات طرفین هیچ خطری دامنگیر خانواده ها نمی شود. ار این رو به نظر می رسد هم خانواده ها و هم جوانان باید تا حد زیادی دیدگاه خود را نسبت به این مسئله تعدیل نمایند. خانواده ها باید تا حدی روشن بینانه تر از قبل موضوع را مورد بررسی قرار دهند و دائم ذکر نکنند که در زمان ما جوانان اصلاً روی مطرح نمودن چنین مباحثی را در حضور والدین نداشتند و این را هم یک فضیلت بپندارند. از طرف دیگر مصالح، آبرو و اعتبار خانواده را نیز درگفتگوها و هدایاتشان درنظر بگیرند. جوانان نیز نباید با یک احساس زودگذر یا یک حرف کوتاه فریفته شوند. ایشان باید کاملاً از نیت طرف مقابل مطلع باشند و در همه حال حیثیت خانوادگی برایشان مهم بوده و شدیداً پایبند موازین اخلاقی باشند. آخرین کلام آنکه همواره و در هر حال به تمام دستورات والدین خود عمل کنند چون بهترین وخیرخواه ترین دوست ایشان همیشه والدین هستند.
|