جمعه, 25 شهریور 1384 11:16 |
تعداد بازدید :5840 |
ساليان دراز افراد بسياري از اين محل عبور مي كردند و هيچ يك جز سنگ و خاك در آن چيزي نمي ديدند . اما يك روز يك نفر از آنان با خود گفت : چطور ممكن است در اينجا هيچ چيز با ارزشي وجود نداشته باشد؟ من مطمئنم كه خداي مهربان به فضل و رحمت خود براي اين مكان هم نصيبي مقدر كرده است . با اين ايمان شروع كرد به كندن زمين . پس از مدتي به آب رسيد و در آنجا به كشت و كار پرداخت و مزرعه سرسبزي به وجود آورد . آري تنها با ايمان بود كه بياباني خشك به كشتزاري پر بار تبديل شد .
معلمي دلسوز با ايمان به استعداد هاي نهفته شاگردي كه سالها همه او را بي استعداد مي پنداشتند؛ در ظرف يك سال با محبت و توجه و تشويق خود، چنان تحولي در وي ايجاد كرد كه اكنون آن شاگرد تنبل، يك پزشك متخصص بسيار ماهراست . آن معلم نيز با خود گفت : « آيا مي توان باور كرد كه خداوند مهربان در وجود انساني كه اشرف مخلوقات اوست؛ استعدادو توانايي به وديعه نگذاشته باشد ؟ نه ، باور كردني نيست .» خداوند انسان را كامل خلق كرده است و بسياري از اسماء و صفات خود را در او به وديعه نهاده است . نبايد به اين شك كنيم . چرا ؟ زيرا اگر به وجود اين استعدادهاي پنهان باور نداشته باشيم، نمي توانيم براي ظاهر شدن آنها تلاش كنيم . اگر شما چيزي را در اتاقي گم كرده باشيد آنقدر به جستجو ادامه مي دهيد تا آن را پيدا كنيد ؛ اما اگر از وجود آن شيء خبر نداشته باشيد، هرگز به دنبال آن نمي گرديد و چه بسا كه هرگز هم آن را نيابيد . به همين دليل است كه بايد از شك و ترديد در مورد استعدادهايمان بر حذر باشيم . براي اينكه انسان به هدف از خلقت كه شناختن و دوست داشتن خداست، نائل شود؛ بايد استعدادهايي را كه خدا به اين منظور به او بخشيده است ظاهر نمايد و براي ظاهر كردن اين استعدادها هم بايد ابتدا به وجود آنها ايمان داشته باشد تا بتواند در اين راه تلاش لازم را مبذول دارد . مبادا ناباوري سبب شود از آنچه خداوند براي ما مقدر فرموده است محروم مانيم .
|