ايجادروابط اجتماعي مناسب چاپ
سه شنبه, 21 فروردين 1386 14:55
تعداد بازدید :7079

عده اي ازنوجوانان هستند كه كاملاًدررفاه مالي بسرمي برند،ولي به دليل نداشتن آسودگي ذهني وعاطفي براي خوددغدغه هايي فراهم ساخته، وچون احساس بزرگي مي كننندوفكرمي كنندكه مي توانندازپس مشكلات زندگي برآيند،به مسائلي چون روابط دوستي ودوست يابي پناه مي برند.

درجوامع امروز،بسيارمشاهده مي شودكه جوانان ونوجوانان دچارمشكلات وسردرگمي هاي مختلف مي باشند.وهمه ي اين هابه دليل خالي بودن وقت، وداشتن زماني اضافه است كه فردآن رابه بطالت مي گذراند.درابتداي زندگاني كه افرادبراي آموختن علم به مكان هايي چون مدرسه مي روند،تنهاهدفشان درس خواندن است. ولي بسياري كودكان كه حالارشديافته اندوبه بلوغ رسيده اند،يابه اصطلاح نوجوان شده اند،تنهاهدفشان ازدرس خواندن اينست كه روزي بتوانندمدرك بگيرندوبوسيله آن پول درآورده وپولدارشوند.

عده اي ازنوجوانان هستند كه كاملاًدررفاه مالي بسرمي برند،ولي به دليل نداشتن آسودگي ذهني وعاطفي براي خوددغدغه هايي فراهم ساخته، وچون احساس بزرگي مي كننندوفكرمي كنندكه مي توانندازپس مشكلات زندگي برآيند،به مسائلي چون روابط دوستي ودوست يابي پناه مي برند.

البته ناگفته نماندكه بسياري ازآن هامي توانندروابط خوبي بايكديگرداشته باشند،وازيكديگرتأثيرپذيرند.به نظرمن دوستي هاازهمين سنين آغازمي شوند.وآن وقت است كه پاي بزرگترهابه ميان مي آيدوبامخالفت هاي خودراه رابرجوانان سدمي كنند.دراين صورت جوان هاپنهان كاري راپيش گرفته وپافشاري مي كنند.

     ازنظرمن جوانان ونوجوانان شامل چنددسته اند:

1-آن هايي كه فقط به درس اهيت مي دهند.2-آن هايي كه به درس اهميت نداده ومسائل ديگررابرمي گزينند.3-آن هايي كه به درس واطرافيان هردواهميت مي دهند. حال درباره اين سه گروه بحث مي كنيم.

گروه اول:افرادي كه فقط به درس اهميت مي دهند.

اين گروه كساني هستند كه معمولآ افرادي ساده ميان هم گروهيان خود جلوه مي كنند، ونامشان به عنوان بچه درس خوان تلقي مي شود. اين افراد به دليل اين كه فقط به درس اهميت مي دهند ودرباره ي مسائل ديگر چون مشكلات جامعه، اطلاعات چنداني ندارند، ممكن است خيلي زود گول خورده ودچار اشتباه شوند؛ البته اين قضيه شامل عده ي كمي ازبچه ها است.

گروه دوم: کسانی هستند كه خود شخصاً درس را دوست نداشته، ومي گويند كه اگر به خاطر پدرومادرنبود، شايد درس را رها مي كردند ويا فقط باآرزوي اين كه روزي ثروتمند شوند، ياازطريق درس اسمي براي خوددرجامعه دست وپا كنند، درس مي خوانند. اين گروه ازافراد هستند كه بيشتر به مسائلي چون دوستان خود، يايافتن دوست براي خودفكر مي كنند، ومعمولآ سر درس خواندن با والدين مشكل دارند، وبيشتر بيرون رفتن وخوش گذراني را مي پسندند.

گروه سوم: اين گروه، افرادي دقيق بوده وبه همه ي مسائل ومشكلات اطراف توجه مي كنند وهميشه سعي دارند، طوري رفتار كنند، وجوري تصميم بگيرند كه به آرزوهاي خود جامه ي عمل بپوشانند.

مي توانيم بگوئيم كه عملكرد اين گروه ازافراد نسبت به گروه هاي ديگر بهتر است، درصورتي كه تعادل را ميان همه ي كارهاي خود برقرار كنند.

قابل توجه است كه عده اي ازجوانان ونوجوانان هستند كه خيلي زود، درس خود را رها مي كنند، ويادردرس مشكل دارند، اين افراد معمولاً ميان هم گروهيان خود جاي كمتري دارند، وافرادي هستند كه چون آرام تر ازبقيه درجمع ها حضور دارند، كمتر مورد توجه هم كلاسي ها قرارمي گيرند.

اين ها بود بخش كوچكي ازمشكلاتي كه درجامعه ي ماوجود دارد؛ وحال اگر بخواهيم به دنبال دلايلي بگرديم كه چرا وبراي چه اين مشكلات ميان خود نوجوانان به وجود مي آيد؟بايد بگوئيم كه همه ي اين مشكلات به زمان بچگي افراد وچگونگي تربيت آن ها ميان افراد خانواده، وياسطح فرهنگ آنان باز مي گردد كه چرا آنقدر مغرور وخود خواهانه به خود فكر مي كنند؟ وجالب است بدانيم كه عده اي ازاين افراد خودخواه دربسياري ازكلاس هايي كه دررابطه با همين مسئله بوده شركت داشته وخود دراين رابطه بسيار صحبت مي كنند.ولي به حرف هاي خود جامه ي عمل نمي پوشانند، ودرواقع تظاهر به دانايي مي كنند.

معمولاً وقتي ازمشكلات نوجوانان سخن به ميان مي آيد، اكثراً به نكات مهم وواضح اشاره مي كنند، ولي نكات ريز مهم تراست، زيرا اگر مشكلات كوچك يكباره باهم پيش آيند وذهن نوجوان رادرگير كنند، به مشكلي بزرگ تبديل شده، واگر خودفرد جوان يا نوجوان نخواهد آن را برطرف كند، ممكن است كارازكار بگذرد ووقتي فرد بالغ شد وچشم باز كرد مي بيند كه درجامعه، ارزشي نخواهد داشت. زيرا بااطرافيان خود رفتار درستي نداشته وفقط ارزش هاي مادي وپوچ برايش اهميت داشته. آنوقت است كه به خود مي آيد ولي ديگر ممكن است براي عوض كردن رفتار وشخصيت خود، كمي ديرشده باشد.

حال بحث من باخود فرد نوجوان است. همان نوجواني كه ازدرون، احساس تنهايي مي كند وخود راچون پرنده اي تنها مي بيند، كه دراوج شلوغي دوستي واقعي ندارد. شايد بهتر است اين افراد، خودرا باور كنند وبخواهند كه خود، دوستي سالم براي ديگران باشند. شايد اگر خود تمام تلاششان را براي بهتر شدن بكنند، آن وقت احساس كنند كه ديگران هم باآن ها صادق هستند. وچه خوب است اول عيوب خود را ديده، بعد به شمارش عيب هاي اين وآن بپردازند. ودرمورد تحصيل، بهتر است كه باخود روراست بوده، همه ي راه ها را سنجيده وباعقل خود بهترين راه را انتخاب كنند؛ وهدف ازتحصيل را براي خود مشخص كنند؛ نه اين كه تنها هدفشان رسيدن به پول وثروت باشد؛ چون بهتر است بدانيم كه همراه پول وشهرت، غروري ناخواسته مي آيد كه اگر نتوان آن غرور را خنثي كرد، مطمئناً بعدها هم نمي توانند برمشكلات زندگي غلبه كنند.

چه خوب است كه انسان دارا باشد وبه همراه آن دارايي خضوع وخضوع خود را نیزداشته باشد، آن وقت احساس سربلندي می كند.

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."