رقص نور در آئينه ء وجود چاپ
نوشته شده توسط ندا   
چهارشنبه, 10 آبان 1385 20:24
تعداد بازدید :6644

اطرافِ ما انسانها موجوداتِ بسياري وجود دارند. هر چند اشياء،گياهان و حيوانات هر كدام دارايِ نوعِ خاصي از زندگي هستند؛ اما در حياتِ همهءآنها يك نقطه مشترك ديده مي شود. چنانچه مشاهده ميكنيم زندگيِ شمعي كه در مدتِ حياتش، روشني بخشِ بزمِ دوستان بوده و يا پيچكي كه بدور تنه اي عريان ماهرانه جامهء سبز پيچيده و حتي شيري كه در مدتِ زندگانيش صدها حيوان را دريده؛ همه در يك چيز مشتركند وآن اينست كه حياتِ همهء آنها صرفنظر از كيفيت و كميتِ آن با مرگ خاتمه مي يابد. اما هيچكدام ازاين ها پس از مرگ به سبب نوع رفتار يا عملكرد خود نه تشويق و تحسين مي شوند و نه توبيخ و تنبيه. شايد اين امر در نظرِ اول، نوعي بي عدالتي محسوب شود؛ ولي درحقيقت، منتهاي عدالت است.زيرا هيچيك از اين موجودات، دارايِ عقل، انديشه، اختيار و اراده نبوده و جز آنچه انجام داده اند؛ نميتوانسته اند انجام دهند. در حاليكه انسان، دارايِ ابعاد پيچيده تر وبسيار متفاوت تر از ساير مخلوقات بوده ، بالطبع حيات او نيز پرمعناتر و متعالي تر از ديگر موجودات مي باشد. اما براستي رمز بقا و حيات انسان در چيست؟

 اگر اين سوال دربارهء ساير موجودات، پرسيده شود پاسخ ساده و مشخصي دارد. بعنوان مثال، زندگيِ پرندگان در اين خلاصه مي شود كه لانه اي براي ماندن، دانه اي براي خوردن و پري براي پريدن داشته باشند. اما در مورد انسان چه؟ آيا همينقدر كه داراي غذا، مكان و تن سالم باشد مي توان گفت داراي حيات نيز هست؟ البته مي توان بيان نمودكه او زنده است اما قطعاً نمي توان گفت كه زندگي مي كند. جاناتان سويفت جملهء زيبايي داردكه مي گويد: "اميدوارم تمام روزهاي عمرتان را زندگي كنيد." و مطمئناً لازمهء زندگيِ مطلوب،  شناخت و توجه كافي به جنبه هاي مختلف وجودي انسان است.

انسان موجودي مختار است. اوخليفهء خدا بر روي زمين مي باشد. بنابراين آيتي از عالم بقا به او بخشيده شده كه همان سرشتِ روحانيِ اوست. همچنين به اقتضاي حياتش در اين كرهء خاكي داراي كالبد جسماني و خصايص حيواني نيز مي باشد و مي توان گفت رمز بقا و حيات انسان در شناخت و استفادهء صحيح از اين دو جنبه ايست كه هرچند در ظاهر، در نهايتِ اختلافند ولي در واقع، در منتهايِ ارتباط مي باشند. بگونه اي كه توجه صِرف به يكي و ناديده انگاشتنِ ديگري، حركتِ انسان را بسوي كمال دچار كندي و اختلال مي نمايد. چنانچه در عصر حاضر بخوبي مشاهده مي شود كه عملكردِ اغلبِ نفوس، تحتِ تاثيرِ يكي ازدو نگرش ذيل مي باشد: گروهي معتقدند براي ارتقاءِ روح، صرفاً بايد به عبادت پرداخت و لازمهء آن را رياضت و انزوا طلبي دانسته؛ بدينوسيله خود را از بسياري از مواهبِ الهي محروم مي نمايند.

 دستهء ديگر، درست بر عكسِ اين گروه، به انكار روح و امور روحاني پرداخته؛ رمزِ زندگيِ سعادتمند را در لذت طلبي و توجه و تمسكِ صرف به ماديات انگاشته؛آنچنان غرق در شهوات و نفسانيات شده اند كه ديگر فرقي ميانِ حيوان و ايشان نمي توان گذاشت. 

بنابراين بسيار مهم است كه علاوه بر جسم، روحِ ما نيز داراي زندگي و حياتِ رو به رشد باشد. بدين طريق انسان مي تواند ضمن بهره مندي از مواهبِ الهي در اين عالم، همچنان پيوندِ خود را با عالمِ ملكوت حفظ نمايد. توجه به صحت و سلامتِ جسم بعنوانِ مركبي براي روح و وسيله اي جهت ترقي و تعالي روحاني، همچنين توجه به نيازهايِ روح بعنوان حقيقتي فنا ناپذير و موثر در سعادتِ انسان، سببِ ايجادِ نگرشي همه جانبه و در نتيجه عملكردي متعادل در زندگيِ فرد مي گردد كه در آن " هر چيز بجاي خويش نيكو"مي شود از آنجايي كه هر مرحله از زندگيِ انسان، دارايِ ويژگي ها و خصوصياتِ متفاوتي است؛ جهتِ بررسيِ دقيقتر و متمركزترِ اين موضوع، به حياتِ نسلِ جوان اشاره مي نمائيم.

انسان پس از طيِ دورهء طفوليت و نوجواني بمرحلهء جواني مي رسد. در اين دوره، فيزيولوژيِ بدن، دچار تغييراتي مي گردد و بالطبع نيازهايِ متفاوتي را بوجود مي آورد. اما در موردِ روح چه اتفاقي مي افتد؟ آيا نيازهايِ روح نيز تغيير مي يابد ؟ نكته اينجاست كه چون روح، همچون جسم، قابل رويت نيست؛ بسهولت مي تواند مورد غفلت قرار گيرد.

تمامِ موجودات، بنوعي داراي روح هستند اما روحِ انساني دارايِ ويژگي هايِ متمايزي است. اين وديعهء جاوداني، با ظهورِ خود، عقل و شعور را به ارمغان مي آورد كه ثمرهء آن تفكر و تعقل است و بر اثر آن اراده و اختيار در انسان معنا مي يابد. جواني دوره ايست كه اين قوا به حداكثرِ جلوه و بروز خود مي رسند و شايد به همين دليل است كه برخي جواني را سن توانايي مي دانند. اين درحاليست كه وقتي به جامعة پيرامون خود نظر مي افكنيم و يا آمارِ رو به رشدِ بزهكاري، فسادو اعتيادِ جوانان را در دنيا مورد مطالعه قرار مي دهيم؛ با كمالِ تاسف، جوانانِ بسياري را مشاهده مي كنيم كه از مفهومِ حقيقيِ حيات و انسانيت ، بسيار فاصله گرفته اند. جوانند اما ناتوان، زنده اند اما بي جان.

 مسلماً نبايد چنين انديشيد كه با ورود به مرحلهء جواني توشه اي از توانايي ها و مهارتها به ما عطا خواهد شد. بلكه بر حسبِ تلاشِ هر فرد در پرورشِ قوا و استعدادهايي كه خداوند در وجود همة انسانها بوديعه گذارده و ميزان برخورداري از محيطِ سالم و تربيتِ مطلوب، توانايي و مهارت در افراد مختلف متفاوت خواهد بود.

حكايتِ جوان و توانايي مصداقِ فصلِ بهار و شكوفايي است. هر چند فصلِ بهار با حضورِ سبزِ خود، شكوفايي، طراوت و حياتِ جديد را به طبيعت هديه مي كند؛ اما لطافت و زندگيِ نو، تنها نصيبِ زميني

مي گردد كه استعداد رويش درآن بوجود آمده باشد.

جواني دوره ايست سراسر شور ، شوق ، هيجان و حركت و تا زمانيكه قلب، گنجينه هاي عشق ، اميد و مسرت را دارا باشد، ميتوان گفت كه زنده است و همچنان نيز جوان خواهد ماند. اما حقيقتاً چه نيرويي ميتواند در بحبوحهء مشكلات و مصائبِ روزافزونِ كنوني، قلب را مسرور سازد و حافظِ نورِ عشق و اميد دربرابر هجومِ حوادث و بلايا باشد؟

مطمئناً فقط نيرويي ابدي ، ازلي و ماورايِ همهء هستي، قادر بر ايجادِ سرورِ حقيقي و دائمي خواهد بود. اين قوه، همان نيرويِ ايمان به ايزدِ منان است. جواني كه در اوجِ كششها، جاذبه ها و دافعه هايِ مادي، قرار دارد؛ تنها با تمسك به حبلِ متينِ تعاليم و احكامِ الهي مي تواند خود را نجات بخشد و از سرچشمهء زلالِ كلامِ الهي حياتِ جاودان يابد. حياتِ جوان در داشتنِ بصيرتِ پاك ، طبيعتِ پويا وذهنِ خَلاق است. چنين جواني با طينتِ پاكِ خود، همواره در پي يافتنِ حقيقت است. با پويايي، طريقِ مطلوب را پيموده؛ بر سختي ها فائق مي آيد و با خلاقيت از موانع و چالشها، فرصت هايي ناب ايجاد مي نمايد.

 چنين جواني هم آزاد است و هم گرفتار. آزاد از بندِ اوهام و خرافات و گرفتار در دستِ وجدانِ بيدار. اما توفيقِ او در يافتنِ حقيقت و سيرِ او در مسيرِ كمال، روشناييِ دلش به نورِ الهي و شيرينيِ مذاقش از كلامِ حيات بخش يزداني كافي نيست. او اكنون دارايِ مسووليتي خطير تر گرديده و مي بايست چون آينه اي پاك و بي آلايش، تجلي بخشِ انوارِ فيض و رحمتِ الهي باشد. او حيات يافته، بايد حيات بخشد؛  روشن شده،  بايد روشني بخش باشد. و بدين ترتيب جهان پر مي شود از آينه هائي كوچك و بزرگ اما پاك و بي آلايش كه هر كدام با زاويه اي متفاوت رو به شمسِ حقيقت نموده و آنگاه است كه بازتاب زرينِ پر تلألؤ آن زمين را جهانِ انوار مي نمايد. 

 " اميدوارم تمام روزهاي عمرتان را زندگي كنيد."

 

 

 

 

 

 

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
Free indexer  - Ø±Ù‚ص نور در آئينه Ø¡ وجود - جوا   |1399-5-2 15:58:41
I want to protect some of the original writing on my website & was wondering how
to do this.... a)Can I put the Copyright notation on it without revealing my
real name? . b)How do I have proof that it is my original work? How about saving
the writing in MS Word?. c)Is there any point in copyrighting the
articles/website?.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."