نگاهي ساده به مسائل ايران چاپ
نوشته شده توسط سرود   
جمعه, 07 مرداد 1384 09:05
تعداد بازدید :7249

امروز حدود 3/2 از جمعيت كل كشورايران را افراد بين 12- 35 سال تشكيل مي دهند و اين خود نمودي از وضعيت استثنائي اين سرزمين است.  بديهي است كه برآورد وضعيت كلي نسل جوان  در ايران در چهار چوبه تفحص و تحقيق اوضاع و احوال كلي كشوري امری است بس مهم. در تمامي سطوح حيات مادي و معنوي كل كشور تحولي عميق و بي صدا در حال وقوع است . شايد بتوان كليت شرايط مادي ، سياسي و اجتماعي كشور را به كوه آتشفشاني تشبيه كرد كه در اعماق ناشناخته آن نيروهاي عظيمي در جريان است و آنچه كه اكنون احساس مي شود غرش ها و تپش ها و تنش هاي قبل از انفجار بزرگ است . تغير و تحول افكار و عواطف ، ايده ها و آرمانهاو حالت ها و حركت هاي بخصوص نسل جوان از خصائص برجسته اين دوران بارز تر از آن است که ناديده انگاشته شود . نمودهاي بيروني اين تحول عمقي بسيار است كه از جمله مي توان به معكوس شدن ارزشها و فرايندهاي رشد ثروت طلبي و دنيا دوستي از يك طرف و خردمندي و عزت گرائي از طرف ديگر اشاره كرد ،به اين معنا كه هر چه التفات و عطش نسل قديم به تجمع ثروت و كسب قدرت فزوني مي يابد ، توجه و گرايش نسل جوان به عقلانيت و شرافت انساني كاهش مي پذيرد ؛ و نيز مي توان به گسل عميق ميان عقايد نسل گذشته و بت ها و آرمان هاي نسل جديد ، توجه نمود . البته شايد بتوان گفت كه اينها شرايط و خصائصي هستند كه در بسياري از جوامع در حال رشد مشاهده مي گردد و لهذا نمي توان آنها را مختص اينجا و آنجا در نظر گرفت . اما جا دارد با توجه به ويژگيهاي كلي فرهنگي بر شمرده ، به ترتيب اولويت ، به اهم مسائل و مشاكل بخصوص نسل جوان ، نظري اجمالي مي افكنيم.

نكته مهم لازم به ياد آوري در اين است كه اين نگارش صرفأ توصيفي است تراويده از درون تفكر و تجربه نويسنده كه عمدأ مستند به مدارك و شواهد نگشته و صرفأ صادقانه و بي پيرايه عرضه شده است . واضح است كه در مراحل بعدي، هر كدام از اين مباحث ، حتي الامكان مبتني بر آمار و ارقام لازم و متكي به مستندات و مدارك كافي بايد توسط ديگر پژوهنده گان به تفصيل شرح داده شوند. عناوين مذكوره ممكن است لازم و ملزوم يا علت و معلول و يا شامل ومشمول يكديگر در نظر آيند؛ اما به لحاظ نقش و اهميت و تأثيري كه هر كدام از آنها در حيات نسل جوان دارد ، مستقلأ نيز مورد توجه واقع شده اند.

(1         محدوديت هاي تحصيلي

گر چه تلاش ملموسي به عمل آمده و مي آيد كه كليه افراد جوان كشور بتوانند از تحصيلات عالي برخوردار باشند ؛ اما آنچه عملأ مشاهده مي شود اين است كه در رأس هرم راهيابي به مراكز آموزشي عالي رقابتي سخت و حتي بي رحمانه در جريان است و اين وضعيت به سبب تراكم داوطلبان ورود به دانشگاهها از يك سو، و محدوديتهاي مكاني و سياسي حاكم بر گزينش دانشجو از سوي ديگر است. هر سال هزاران جوان مستعد ومشتاق از ورود به مراكز آموزش عالي باز مي مانند و مأيوس و مغموم راههاي نامطلوب ديگري را براي زندگي بر مي گزينند و در حالي كه حسرت تحصيلات عالي همواره بر ذهن و روحشان مستولي است ، به مشاغل نا خواسته و فعاليت هاي فرو مايه تن در مي دهند و بسنده مي كنند.

(2         محدوديت هاي شغلي

شايد بتوان اين مشكل و محروميت را حاد ترين مشكل نسل جوان به حساب آورد كه البته بعضأ ناشي از محدوديت  مذكور در فوق است . نسل جوان كشور نسبت به آينده شغلي خود هيچگونه احساس اطمينان و امنيتي ندارد. جوانان بسياري هستند كه به هر روزنه اي سر مي زنند و به هر وسيله اي متوسل مي شوند شايد مشغله اي بيابند و در عرصه هول انگيز رشد سرسام آور تورم و گراني ، درآمدي دست و پا كنند تا بلكه تا حدودي روي پاي خود بايستند و تشخص و استقلالي كسب نمايند. از آنجا كه در عرف جوامع ماده گرا، مسائل مادي حرف اول را مي زند و در حيات تمامي مردم نقش اول را دارد ، اين تنگناهاي شغلي و محدوديت هاي حرفه اي ، سبب شده است كه هراس وسيعي بر ذهن و روح انسان جوان سايه افكند ؛ به گونه اي كه بسياري از آنان ، بي مهابا و ناسنجيده به هر كاري چه قانوني يا غير قانوني ، روي ميآورند و از هر فعاليتي ، چه مشروع يا نامشروع ، استقبال مي كنند كه اين خود مخاطرات ومشكلات جدي بعدي را به سر راهشان قرار مي دهد.

(3         صعوبت ازدواج

نسل جوان كه گرفتار در گرداب هاي تغير و تحول و اسير در محدوده هاي تحميلي تحصيلي و شغلي است به جاي اينكه ازدواج را وسيله اي مفيد در ترقي مادي و عاملي موثر در امنيت رواني و تعالي روحاني خود بداند ، آن را سدي سديد و مانعي مديد در طريق زندگي اجتماعي خود مي پندارد و روز به روز از احساس ضرورت آن و نياز به امنيت حاصل از آن فاصله مي گيرد. از جانب ديگر عدم تأمين مالي والدين و نيز عدم التفات  آنان به نقش و تأثير ازدواج در حيات فرزندان ، حمايت و پشتيباني آنان را نيز كاهش مي دهد و همين جا است كه نفوس اين نسل سرگردان باز هم از موهبت و بركت ازدواج هائي مناسب و محبت آميز دورتر مي شوند و البته هنگامي كه ازدواج در نظر نسل جوان سدي سترگ جلوه كند و يا صخره اي بزرگ در نظر آيد، آنان به جاي گام نهادن در مسير طبيعي و زاينده زندگي و تقبل مسووليتهاي اجتماعي و الهي ، به راههاي سهل الوصول ارضاء تمنيات نفساني روي مي آورند كه خود عوارض و مشاكل عديده ديگري را به آنان تحميل مي كند .

4)         فقدان تفريحات و سرگرمي هاي سالم

در حالي كه تحصيلات عالي براي همه نسل جوان ممكن نيست و نيز اشتغال به كار و فعاليت سازنده و رضايت بخش براي بسياري از آنان ميسر نمي باشد و بالطبع ازدواجي مناسب و به موقع برايشان مهيا نمي گردد ،آنان از امكانات تفريحات سازنده و سالم و سرگرمي هاي زاينده و مفيد نيز محرومند . نسل جوان نمي داند اوقات فراغتش را چگونه و در چه جائي صرف كند و نمي تواند نيروهاي پوينده و روينده وجودش را در مياديني متقدم و متبارك به كار گيرد . فضاي خشن محدوديت حتي بر اوقات فراغت او نيز حاكم است . از معاشرت و مؤانست مثبت و مفيد با همسالان و همگنان خود ، در محيط ها و فضاهائي كه از برنامه هائي پيشرفته و مديريت هائي مترقي برخوردار باشد ، محروم است ؛ نقصاني كه به ويژه در روابط دختران و پسران جوان حاكم است و به همين علت است كه آنان ناگزير به محيط هائي مخفي و روابطي پنهاني و غير اخلاقي روي مي آورند ؛ جرياني كه به شدت رو به رشد است و حتي بسياري از والدين را نگران و پريشان نموده است . اما شدت و وسعت فاجعه به حدي است كه حتي از دست مديران مخلص و متخصصان مصلح نيز كاري بر نمي آيد .

5)         فاصله بين دو نسل

تغير و تحول سريع در معيارها و ارزشهاي زندگي كه بيشتر ناشي از برخورد جامعه متعمدأ سنتي با جلوه هاي رو به رشد جامعه هاي صنعتي و غربي است ، گسل و فاصله عميقي را بين دو نسل قديمي و فعلي به وجود آورده به طوري كه روابط ذهني و عاطفي ميان آنان گسسته شده و به ندرت حرف و حديث يكديگر را درك مي كنند . بسياري از خانواده ها گرفتار تنش ها و بر خورد هائي ناشي از اين واقعيت هستند كه متأسفانه آثار شوم آن در ساير زمينه ها و عرصه ها هم نمايان است . نسل قديم به خصوص آناني كه مسؤليت هائي مذهبي يا اجتماعي به عهده دارند ، به راحتي نسل فعلي را به خود سري و لا ابالي گري متهم مي كنند و نسل جديد نيز به آساني نسل قديم را به كج فهمي و كند ذهني انگ مي زند و اين روندي رو به رشد است كه عواقب وخيم آن را البته جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعي بهتر ميدانند .

6)         بدبيني نسبت به دين و اخلاق

تحمل محروميت هاي شديد فرهنگي – اجتماعي از يك سو و مشاهده بي كفايتي و ناتواني مديران و مسؤلان كشوري از سوئي ديگر باعث شده است كه نسل جوان از دينداري ظاهري و زهد فروشي نمايشي و بخصوص يكي از تبعات مهم آن ، يعني آداب گرائي و اخلاق مندي تصنعي بكلي روي گردان شود و اين وضعيت بخصوص ناشي از اين حقيقت است كه اين مديران بي كفايت و مسئولان ناتوان، دائمأ ، چه در رسانه هاي گروهي و چه در روابط و تماس هاي شغلي و اجتماعي لاف دينداري مي زنند و در هر فرصتي از ضرورت رعايت موازين اخلاقي و اصول اعتقادي سخن مي گويند . متأسفانه رها كردن تعاليم خالص ديني در گنداب هاي سياه سياسي و وارد كردن موازين اخلاقي در گردابهاي تباه حزبي باعث شده است كه نسل جوان ، در حالي كه از حقيقت تدين به اصول الهي و تخلق به اخلاق رحماني نا آگاه است ، اعتماد خود را به خدا و پيامبر و قران از دست بدهد و از معيارهاي روحاني و موازين اخلاقي دوري كند؛ وضعيت تأسف باري كه اين نسل مغموم را بيش از پيش در معرض انواع مفاسد اجتماعي و مكايد شيطاني و جرم و بزه كاري قرار مي دهد.

7)         گسستن از ميراث فرهنگي ملي

نسل جوان آنچنان به محروميتهاي فرهنگي و اجتماعي دچار شده و آن سان در مشغله هاي ذهني و مخمصه هاي عاطفي و مفسده هاي اجتماعي گرفتار آمده كه تاب و توان توجه و تفحص در فرهنگ غني ملي خود را از دست داده و اين در حالي است كه رهبري كشوري در سطوح عالي و داني نيز عمدأ به اين ميراث غني  فرهنگي وقعي نمي نهد و همواره به هر وسيله و در هر فرصتي ، كوشيده و مي كوشد به جاي آن شخصيت هاي قديم و جديد  مذهبي و آداب و رسوم ديرينه ديني را در ذهن آن القا نمايد . و چنين است زيرا نسل جوان اگر از مفاخر تاريخي سرزمين و مواهب ادبي ديرين مطلع شود و جلوه هاي عدالت طلبي و آزادي خواهي را دربطن ومتن آنها جستجو كند و پي ببرد آنگاه در جهت احقاق حقوق مسلوبه قد علم خواهد كرد و سهم خود را در فرايندهاي تصميم گيري و برنامه ريزي طلب خواهد نمود . آري بارقه هاي درخشان فرهنگ كهن در ذهن و روح نسل موجود رو به افول است و رابطه روحاني و عاطفي او با عزت و شرافت مفاخر ديرين ، در حال زوال . در حقيقت ذهن نسل جوان تعمدأ از عظمت فرهنگ كهن بريده شد شايد با رسوم قديمي مذهبي آغشته شود ؛ اما چون در اينجا نيز جمال و جذابيتي نديد ، لاجرم سرگردان ماند ؛ هم آن را از دست داد و هم اين را نپسنديد و اين است كه موقتأ زاويه خمول و خموشي را بر گزيد .

8)         توسعه مفاسد اخلاقي

همان طور كه اشارت رفت ، انواع محروميت هاي فرهنگي و اجتماعي از يك طرف و مهيا گشتن وگسترش يافتن انواع محمل ها ومجراهاي انحراف افكنانه و مفسده جويانه از طرف ديگر سبب شده است كه نسل جوان روز به روز بيشتر و علني تر در دام هاي شيطاني گرفتار آيد و در مهلكه هاي اخلاقي سقوط كند . متأسفانه ديگر داستان فاحشه گري هاي خياباني و خود فروشي هاي گروهي و سازمان يافته حتي در ممالك بيگانه، معروف خاص و عام است. اگر دقتي كني و تفحصي نمائي ، تمايل و حتي تظاهر به روابط زود رس جنسي را در ميان دختركان دوره راهنمائي هم مشاهده مي كني . در خيابان كه راه  مي روي جواني آهسته زير گوشت نجوا مي كند انواع فيلم، سي دي، عكس و... موجود است و اين جريانهاي انحرافي و انحطاطي را بخصوص سايت هاي آنچناني اينترنتي و نيز كانالهاي اين چناني  ماهواره اي ، به خوبي هدايت و تقويت مي كنند و همين جا است كه صداي ضجه والدين، بعضأ از وحشت ازدست دادن فرزندان ، بلند مي شود ؛ اما متأسفانه در فضاي تاريك و هول انگيز غفلت و استبداد گم مي شود و راه به جائي نمي برد .

9)         گسترش اعتياد هاي گوناگون

بليه مهلكه ديگري كه روز به روز بلكه ساعت به ساعت چنگال مهيب خود را در گلوي نسل جوان بيشتر مي فشرد، اعتياد است؛ اعتياد به انواع مشروبات الكلي و مواد افيوني قديم و جديد كه معلوم نيست از كجا و به چه طريقي اين همه در هر مكاني يافت مي شوند . گر چه تلاش مي شود براي حفظ آبروي بر باد رفته ، اعداد و آمار معتادين چه مرده و فنا شده در كنار خيابانها و كوچه باغها و چه گرفتار و محبوس در زندانها و چه آزاد و آسوده در ادارات و مراكز آموزشي و نظامي و غيره ، مكتوم نگاه داشته شود ؛ اما گهگاهي به حكم ضرورت ، آمار هائي دهشتناك از زبان مسئولان رسمي كشوري بيان مي شود و در اين عرصه ناخجسته ، مثل هميشه، هدف درجه اول نسل جوان و حتي نوجوان است . سود هنگفت حاصل از تجارت هاي افيوني و آمادگي فوق العاده عاطفي و اجتماعي نسل جوان و فقر و فاقه حاكم به بسياري از خانواده ها و سهولت داد و ستد و توزيع و تحويل انواع مشروبات و مخدرات ، دست به دست هم داده تا متأسفانه نسل سفيد را به روز سياه بنشانند و نيروي حياتي كشوررا بكلي تخريب و تباه سازد . بديهي است تحت عوامل و شرايط فرهنگي و اجتماعي بر شمرده و نيز اوضاع و احوال اخلاقي اشاره شده، حالات و حركات ناصوابي در زندگي نسل جوان بروزمي يابد كه ذيلأ و به دنبال مقال به بعضي از آنها اشاره مي رود .

10)       يأس و نا اميدي

نسل جوان اكثرأ مأيوس و مغموم است ؛ چون بيماري رواني در خود فرو رفته و مچاله شده است . هر افقي در منظرش تاريك است و هر طريقي در خاطرش باريك . انرژي هاي سرشار وجودش عاطل مانده است و طرح هاي پر بار ذهنش باطل گشته است . مي خواهد برجهد اما نمي داند به كدام سو ؛ مي تواند بدود اما نمي فهمد در كدام جهت . نسل جوان حائز نيروي نهفته عظيمي است كه بالاخره از شدت سلطه و سركوب موجود ، روزي فوران خواهد كرد؛ زيرا اين قانون طبيعي است كه انرژي وقتي مچاله شود و متراكم گردد ، امكان انفجار افزايش مي يابد . آري ، همه عوامل شرارت و شيطاني دست به دست هم داده تا نسل مستعد امروزي منكوب و مأيوس باشد ؛  اما بايد گفت كه در نهاد اين يأس و حرمان نشانه هاي يك طغيان نهفته است .

11)       خشونت و بدبيني

وقتي جوان پر انرژي روزني و محملي و مجرائي و ميداني مجاز و مناسب نيابد تا نيروي نباض وجود خود را به وسيله آن و در فضاي آن ،آزاد سازد؛  لاجرم به يافتن و به كار بردن وسايل و مجاري غير مجاز و نا صواب دست مي يازد و در اين مسير البته عقده هاي نابگشوده اش  نيز سر مي گشايد و شعله هاي انتقامش نيز سر مي كشد واين روند رشد مي كند و اين جريان شدت مي يابد وقتي هر فيلمي و هر سريالي نيز آن را تقويت مي نمايد و هدايت مي كند وبخصوص  وقتي جواز  اعمال خشونت آميز را در افكارورفتارمسئولان و مديران مملكتي ، اعم از روحاني و كشوري و لشكري نيز مشاهده مي نمايد . اگر دولت به نام عدالت و به جهت حمايت از حقوق جامعه مي تواند انساني را در ملأ عام به دار آويزد پس جوان ستمديده نيز مجاز است به بهانه حمايت و حفاظت از حقوق خود و همگنانش به ضرب و شتم متوسل شود و يا حتي به زجر و قتل مبادرت ورزد . اگر مأموران امنيتي ميتوانند به هر دليل و بهانه اي اجتماعات و تظاهرات دگر انديشان سياسي و فرهنگي و مذهبي را در هم بكوبند و اموالشان را به يغما ببرند و افرادشان را دستگير كنند و بي محاكمه عادلانه به زندان افكنند و بعضأ اعدام نمايند؛ پس جوان زجر كشيده نيز محق است به هر دليل و فسانه اي با مخالفان خود در آويزد و كار رقيبان و بد خواهان را بسازد .آري ، جزئي از وجود نسل جوان خشونت و انتقام است آخر از روزي كه به اين دنياي دني چشم گشود ، جز صحنه هاي خباثت و خشونت نديد و جز صداي جنگ و جنون و جنايت نشنيد .

12)       خود باختگي و عدم اعتماد به نفس

نسل جوان مي شنود يا مي بيند كه حتي كشورهاي عقب مانده آفريقا يا جنوب شرقي آسيا و يا ممالك حاشيه جنوبي خليج فارس مدارج علم و آگاهي را طي نموده اند و مراحل حريت و آزادي را پشت سر نهاده اند و به سرعت در طريق پيشرفت صنعتي و رفاه اجتماعي گام بر مي دارند ، در حالي كه از بسياري منابع طبيعي و زخائر فرهنگي و امكانات انساني ما محرومند و همين گاه است كه رفته رفته خود را مي بازد و اعتماد به نفس خويش را از دست مي دهد و كم كم استعدادهاي مكنونه و انرژي هاي مستوره وجودش را نيز در بوته بي اعتمادي مي افكند و در ظلمت نا باوري جاي مي دهد . بدين ترتيب ، متأسفانه نسل جوان ما مي رود كه تحت شرايط فرهنگي و اجتماعي حاكم ايمان خود را نه تنها به ميراث كهن فرهنگي سرزمينش بلكه به قوا و استعدادهاي نهاني روحش نيزاز دست بدهد . آخر او هر كاري كه خواست انجام بدهد با تو سري مواجه شد و به او گفتند فقط بايد هر كاري كه ميگويند بكند  . او حتي مجاز نبوده روي سرش را با هر چه مي خواسته زينت دهد و حرف دلش را هر طور مي طلبيده بيان كند و در طي اين استبداد مستدام ، كم كم باورش شده كه شايد اصلأ توان تقلايي سترگ را ندارد و عرضه اقدامي بزرگ را فاقد است .

13)       ظاهر گرائي و نفس پرستي

نسل جوان كه ميادين تعالي روحاني را از كف داده و مسيرهاي تقدم ذهني به رويش بسته شده و افقهاي تجليات و ابداعات هنري مفقودش گشته و به انواع محروميت هاي سياسي و اجتماعي گرفتار آمده و از حقوق فرهنگي و مدني محروم شده است ، اكنون مسير عرضه استعدادهاي خود را فقط در ظاهر گرايي مي جويد و پهنه فوران قوا و انرژي هاي خويش را تنها در حسيات و نفسانيات جستجو مي كند. نهايت همتش ظاهري آراسته و جذاب است و اوج مجاهدتش جلب و جذب همگنان از جنس مخالف . شايد او حتي مي كوشد كه انتقام محروميت هاي مهيبش را در روابط افراطي با جنس مخالف بگيرد و گشودن عقده هاي سر كوفته دلش را در اين عرصه جستجو كند . اين است كه از جمله روابط دختران و پسران جوان سخت در مسير افراط و انحطاط افتاده است و ايده آل هاي بسياري از آنان بسي سطحي و ظاهري گشته است . او در حوزه هاي احساس و ادراك و انديشه و در عرصه هاي رفتار و گفتار و پيشه ، هر چه بيشتر خود را در معرض محدوديت و محروميت مشاهده مي كند ، جهت اثبات هويت و ابراز موجوديت، بيشتر به سمت امور ظاهري و روابط نا معقول و نامشروع جنسي ، روي مي آورد .

14)       نفع گرائي و قانون ستيزي

علاوه بر مظالم و محدوديت هاي شديد مستولي بر حيات و حركت نسل جوان ، كه به طبع او را به سمت ملاحظه منافع مطلق شخصي و در اين راستا ، ناديده گرفتن انتقام جويانه قواعد و قوانين اجتماعي ، سوق مي دهد ؛ او همواره ملاحظه مي كند كه حتي مسئولان و مديران طراز اول مملكت، بدون هيچگونه ابائي و علي رئوس الاشهاد ، قوانين كلي كشوري و حتي اصول قانون اساسي را نقض مي كنند و به سهولت و آساني آن را در جهت توجيه مصالح شخصي و منافع سياسي دست كاري مي نمايند و بدين سبب است كه او نيز به خود حق مي دهد قانون شكني كند و بعضأ همه چيز و همه كس را براي وصول به اهداف آني و مادي خود وسيله قرار دهد . به همين دليل است كه نسل جوان كلأ ، حالتي عنان گسيخته يافته و نه تنها ديگر به آداب و سنن كهن اجتماعي وقعي نمي نهد بلكه از هر مقرره معقول خانوادگي و هر ضابطه موجه اخلاقي نيز ، به هر دليل و بهانه اي، سرپيچي مي كند . ديگر از اهداف عاليه و مآرب كماليه در زندگي او خبري نيست و هر چه هست وصول سريع به مقاصد شخصي و ارضاء آني تمنيات نفساني است . او رسم مجاهدت و فضيلت استقامت را از كف داده و با سهل طلبي و آسان خواهي ، به هر طريق صواب و ناصوابي ، مي كوشد هر چه زود تر به قول معروف پول دار شود و مراحل ترقي مادي و شهرت و اعتبار اجتماعي را يك شبه طي كند .

15)       تأثير پذيري از الگوها و جاذبه هاي غربي

جوان خود باخته و مأيوس كه در مرداب محدوديت ها اسير افتاده و در گرداب هواهاي نفساني گرفتار آمده ، تازه اگر به فكر و ذهنش خطور كند، براي نجات ظاهري خود از اين مخمصه هاي مهيب ، توسل به ابزارهاي نوين ارتباط جمعي و همگوني با الگوها و شخصيتهاي ورزشي و هنري غربي را وجهه همت خود قرار مي دهد. در حالي كه يگانه آرزويش هم چون فلان بت هنري شدن و تنها آرمانش به سان فلان قهرمان ورزشي گشتن است ، در هر دم و آني يا به چت هاي آنچناني اينترنتي يا به كلوپ هاي مخفي و زير زميني و يا به كانالهاي منحرف ماهواره اي پناه مي برد تا بلكه امكانات ارضاء تمنيات نفساني خود را تسريع كند و وصول به منويات آني و مادي خويش را تضمين نمايد و در اين مسير البته آنچه از فرهنگ منحط غربي به وفور مي رسد مطلوب اوست و هر چه از باندهاي منحرف مخفي و علني به راحتي دريافت ميشود محبوب او.

16)       انهماك در تفريحات رايانه اي

وسايل ارتباط جمعي ، بخصوص تلويزيون هاي تباه ماهواره اي و سايت هاي سياه رايانه اي و همچنين انواع بازي هاي خشونت زا و باز دارنده كامپيوتري ، يگانه مأمن و ملجأ غالبيت اين نسل رانده از همه جا و مانده در لجن زار نفس و هوي شده است . او از هر فرصتي استفاده مي كند تا دوستان و همگنانش را نيز خبر نمايد تا به گرد يكديگر و حول يك pc حلقه زنند و از امكانات پيشرفته شبكه ارتباطات جهاني استفاده كنند ؛ يا به تماشاي صحنه هاي مستهجن سكسي مشغول شوند و يا ساعت ها به بازي هاي بيهوده كامپيوتري بپردازند و اين موج پر قدرت جديدي است كه چون يك تسونامي فرهنگي دارد اين نسل نوخاسته بر ساحل سر سبز زندگي را با خود مي برد و به فنا و تباهي مي كشاند .

17)       بي اعتمادي نسبت به رهبران و مديران جامعه

همه اين مخمصه ها و مفسده ها دست به دست هم داده تا نسل جوان را به كلي از مديران و مسئولان جامعه و شعارها و گفتارهاي آنان بيزار نمايد، بخصوص آنان را از هر چه رنگ و بوي دين و اخلاق و روحانيت دارد بري كند . آخر او مي بيند كساني كه مي بايست در كسوت روحانيت مبين و معرف و محافظ ارزشهاي روحاني و فضائل اخلاقي باشند ، خود نمونه برجسته دروغ و ريا شده اند و به آساني هر فضيلت و شرافت انساني را لگد مال مي نمايند ؛ اما از آنجا كه به لحاظ فتوت و غيرت ايام شباب ، هنوز در عمق وجدانش بارقه هائي از عزت و منزلت انساني موجود است ، چاره اي نمي بيند جز آنكه از اين رهبران تبري كند و از اين مديران و مسئولان بي زاري جويد . گر چه او در نهاد خود از اين اوضاع اخلاقي و اجتماعي رنج مي برد امامتأسفانه راه نجات راستين را نمي شناسد و عقلش به جائي نمي رسد ؛ در اوضاع اندوهناك خود سر در گريبا ن برده و بخصوص با مشاهده سر نيزه آماده سركوب در بالاي سر خود ، چنين مي انديشد كه بهتر است در اين بيداي خشك بي عدالتي و در اين صحراي داغ بي حرمتي به خود و تخيلات و تمنيات خويش مشغول شود ؛ نتيجه مي گيرد كه نيكوتر است كاري به كار ديگري نداشته باشد ، هر چه مي خواهد بشود ؛ سيلاب ستم نسل جوان را ببرد و طوفان تباهي آن را معدوم سازد ، به او چه ، منطقي تر است كه به فكر خود و مصالح و منافع خويش باشد . نسل جوان در حالي كه تجسم اين خود محوري و درون نگري و بي توجهي را در مسئولان روحاني و دنيوي كشور ، هردو مي بيند ، از يك سو نفس اماره زبرينش او را نهيب مي زند كه تو نيز همين رسم و راه زندگي را پيشه كن و از سوئي ديگر روح مهذب زيرينش او را متذكر مي دارد كه به چنين نفوس اعتماد نكن و از چنين اشخاص ، ولو رهبران و مديران طراز اول باشند ، دوري و بيزاري جوي.  اما همانگونه كه بعضأ درفحواي سخن نيز آمد ، همه نمودهاي نسل جوان منفي و ميرنده و همه جاي زندگي او زشت وزننده نيست . در حقيقت او گوهري است كه در منجلاب سياه ستم افتاده است و جوهري است كه در غلاف نفس و هوي مكتوم مانده است و به همين سبب روح عدالت و انصاف حكم مي كند كه در پايان اين مقال جلوه هايي خجسته و جنبه هايي برجسته از موجوديت و وضعيت او نيز بيان گردد .

(18       تدين و مذهب گرائي

گر چه نسل جوان بيشتر آنچه از دين و مذهب ديده است جز ريا و تزوير و ستم و به غير از دروغ و دنائت و ماتم نبوده است و گر چه به نام دين و آئين بسي فجايع بي نظير مشاهده كرده و بسيار مظالم بي بديل تماشا نموده است ؛ اما علي رغم اين ، در نهادش فروغ ايمان هنوز كاملأ نيفسرده است و از روحش تمايل به تدين هنوز تمامأ زائل نشده است . او تجليات خدا را مي جويد اما به هر كجا مي نگرد آن را نمي بيند و جلوه هاي روح را مي طلبد اما به هر سو مي دود نمي يابد . او مأمني ملكوتي مي خواهد و ملجائي روحاني مي جويد ؛ او در انفس روحانيان و مدعيان زمان جز زرگرائي و زورگويي و زيور طلبي نمي بيند ، اين است كه تمايل ذاتيش به خداجويي عاطل مانده است و توجه درونيش به دينداري راكد گشته است .

(19       تجدد و نوگرائي

نسل جوان از آداب و رسوم باليه باز دارنده بيزار شده است و از عقايد و افكار كور وكهنه دلتنگ گشته است . كهنه پرستي مصرانه و ديرين گرائي بي خردانه او را به تنگ آورده است . نيروهاي وجودش در ظروف پوسيده ديرين نمي گنجد و انرژي هاي هستيش در مجاري زنگ زده پيشين نمي پويد . اين است كه از درون تنگناهاي مستولي بر ذهن و روح خود روزنه هاي تازه اي مي جويد و از بطن بي دادهاي حاكم بر حيات خويش دريچه هاي جديدي مي طلبد . او گر چه مظلوم و مغموم است و به ناچار گرفتار انواع انحرافات و مشكلات ، اما روي به آينده دارد نه گذشته و چشم به فردا دوخته است نه ديروز و به ويژه در راستاي اين نگرش ، نوآوريهاي مدنيت پيشرفته مد نظرش است و دورنماي دنياي آينده خط بصرش . آري از درون فرهنگ فرمايشي حاكم ، جوانه هاي فرهنگي نوين در حال رويش است و اين فرايندي فرسايشي است كه نسل جوان پيشتاز بلند پرواز آن است.

(20       استعدادهاي درخشان

نسل جوان ، بخصوص در ميادين كنترل شده تحصيلي و عرصه هاي حفاظت شده ابداع و نو آوري و ميادين هدايت شده مسابقات درسي و ورزشي ، نشان داده است كه سرشار از انرژي و استعداد است و پر بار از توان و تحرك او توده استعدادي است كه اكنون فقط در مجاري مجاز جولان تواند داد و فشرده اقتداري است كه فعلأ تنها در ميادين مشخص فوران تواند كرد . او آتشفشان خفته اي است كه پيوسته در زير صخره هاي ستبر ستم فشرده مي شود ؛ اما روز به روز با استمداد از نيرو هاي ناشناخته عمقي بالاتر مي آيد و بارزتر مي شود و هم اكنون صداي غرش هاي گهگاهيش به گوش مي رسد ، غرش هايي كه علامت حتميت فوران هستند و طپش هايي كه نشانه قطعيت جريان مي باشند .

(21       فرهيختگي و رقابت طلبي

گر چه به ضرورتهاي سياسي و انگيزه هاي ديني نسل جوان تمامأ با سوادو فرهيخته مي نمايد؛اما او خود نيز مي داند كه اين نه آموزه اي است آزاد و عميق و نه دانشي است وارسته و وسيع ؛ بلكه ترفندي است براي جلوه گري سياسي و تمهيدي است براي خوش نمايي فرهنگي ؛ لهذا نسل جوان ؛ گر چه نه تمامي آن ، ولي درصد قابل توجهي از آن ، در صدد فرصتهايي است تا شايستگي هاي خود را در عرصه هاي علمي اثبات كند و در جستجوي امكاناتي است تا قابليتهاي خويش را در حوزه هاي ايماني و اخلاقي ايضاح نمايد و به همين سبب است كه گهگاهي جلوه هايي از رقابت هاي مثبت و سازنده را در عرصه علم و معرفت نشان مي دهدواوقاتي نشانه هايي ازفتوت وجوانمردي بارزمي سازد.

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
میهمان  - rahe hal |1384-12-14 04:41:37
ei kash ma javanan alave bar baiane moshkel be fekre haiie an ham boodim hame
avamele zekr shode dorostand ama ma ham baiad kari konim na inke haman rahi ra
beravim ke nabaiad
میهمان  - Useful |1384-12-5 13:51:25
This is a useful analysis of current situation in Iran.
میهمان |1384-10-29 10:25:13
اگراين سياه نمائي است چراشما اقدام به
سفيدكردمش نمدكنيد؟ اين گوي اين هم ميدان،
قلم برداريدوشجاعانه ومدبرانه مطلب
بنويسيدتا همگان ازفضل كمالتان بهره برند.
میهمان |1384-10-20 13:40:31
من فكر ميكنم با وجوديكه ابعاد گسترده مشكلات
مورد اشاره قرار گرفته اما هر يك از عنوانها
شدت و ضعف دارند و نميتوان با سياه نمايي اين
چنيني به عامه جامعه جوان ايراني نگريست .
میهمان  - Good analysis |1384-10-19 14:00:03
I think this is a very good analysis of dominating social problems in iran, but
each topic need specific attantion.
میهمان |1384-6-10 04:13:42
I think this is a very powerful and iluminating article about the Iranian youth

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."