طلاق راه حل است یا فاجعه؟ چاپ
سه شنبه, 30 آبان 1385 19:45
تعداد بازدید :6133
ميزان طلاق در ايران افزايش يافته است

بر اساس آخرين بررسی های مرکز آمار ايران، ميزان طلاق در ايران در سال های اخير افزايش يافته است.

بر اساس اين اطلاعات، تعداد طلاق در ايران از زير هشت درصد در سال ۱۳۷۷ اينک به بالای ده درصد در سال رسيده است.

در سال ۱۳۸۱ از هر صد مورد ازدواج ده مورد آن به جدايی ختم شده است.

طلاق از پديده های رايج در جوامع مدرن است و به نظر جامعه شناسان، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر می رسد، با پيشرفت جوامع، گسترش آگاهی مدنی و افزايش حقوق فردی رابطه دارد.

امروزه در جوامع غربی طلاق امری عادی و از حقوق شناخته شده شهروندان است و گفته می شود که در جوامع تکامل يافته غربی از هر سه ازدواج يکی به جدايی منجر می شود.

گفته اند که آمادگی زن برای جدايی همواره با منزلت اجتماعی و استقلال فردی او ارتباط مستقيم دارد.

امروزه چتر حمايت اجتماعی نگرانی از سرنوشت زن مطلقه و فرزندان طلاق را به حداقل کاهش داده است.

در جوامع شرقی مانند ايران، که ريشه های سنت عميق تر است، طلاق ابعاد پيچيده تر و به ويژه برای زنان پيامدهای سنگين تری دارد.

طلاق برای زن جوامع شرقی از هر نظر فاجعه يا دستکم تجربه ای تلخ به شمار می رود.

به زن توصيه می شود رنج و عذاب زندگی زناشويی را تحمل کند اما به طلاق تن ندهد. او بايد در خانه همسر بسوزد و بسازد.

زنی که با پيراهن سفيد عروسی به خانه بخت رفته، بايد با کفن سفيد خانه همسرش را ترک کند. عرف و عادت اجتماعی زن مطلقه را زنی درمانده و سياه بخت می داند.

شما چه فکر می کنيد؟

آيا وقتی زندگی زناشويی برای زن و فرزندانش جهنم شده باشد، باز هم بايد آن را ادامه داد؟

قوانين چه نقشی بايد داشته باشند؟

طلاق و جدايی بايد آسانتر شود يا سخت تر؟

جامعه و حمايت اجتماعی چه نقشی دارند؟

نظر خود را برای ما بفرستيد تا به نام خودتان در اين صفحه درج کنيم.

پيامهايی که از شما دريافت کرده ايم

به نظر من طلاق همواره بايد آخرين راه حل باشد. هر زن و شوهری مسلماً در زندگی زناشويی خود دچار مجادلات مختلف می‌باشند ولی اين امر دليل تنفر دو طرف از يکديگر نيست. اما در صورتی که طلاق در آن جامعه امری عادی و سهل باشد بسياری از اين درگيری‌ها منجر به طلاق و ايجاد معضلات اجتماعی می‌گردد. اين امر اميد به آينده، تلاش مجدانه دو طرف را کاسته و هرکس سعی می‌کند به منافع خود فکر کند تا در صورت جدايی ضرر کمتری را متحمل شود! يدالله محمدی - تهران

به نظر من طلاق اصلا چيز بدی نيست. يک تجربه است که می تواند برای ساختن زندگی در آينده مفيد باشد. آوا - واشنگتن

يکی از مهم ترين علت های طلاق در ايران آگاهی هرچه بيشتر زنان ايرانی به حقوق شان است. به نظر من مردان ايرانی چند گامی از زنان عقب افتاده اند. مردان ما پس از انقلاب تحت فرهنگ مردسالار اسلامی قدری هوايی شده و به جای هماهنگ شدن با جهان نو رو به آموزه های فرهنگی فرسوده آوردند. اما زنان در طول دو دهه اخير برآن شدند که مردان را ملزم به رعايت حقوق متساوی ميان زن مرد کنند. ملازاده - ايران

یکی از علت های طلاق مختومه نمودن سریع پرونده ها در دادگستری و مثبت تلقی کردن آن است. این جانب که روانشناس خانواده مستقر در دادگستری هستم از نزدیک می بینم که قضات محترم حاضر نیستند خانواده های مشکل دار را جهت حل مشکل به مشاورین ارجاع دهند و خود تشویق کننده خانواده ها برای طلاق توافقی می باشند. سعیده - تهران

شايد بتوان گفت که بالا رفتن آمار طلاق بيشتر ناشی از زندگی مدرن شهری باشد. چون آمار تلاق در روستاها بسیار کمتر از شهرهاست. در تمام دنیا طلاق به شیوه نگرش انسانها به ازدواج و زندگی بستگی دارد. هرچه آگاهی زنان از حقوقشان بالاتر باشد، کمتر به فشارهای خانوادگی تن می دهند. حسن - گچساران

به نظر من هر اندازه که طلاق آسانتر و همچنين مدت زمان انجام آن کوتاهتر گردد به نفع جامعه است. ضمن اينکه ازدواجها می بايست با شناخت بيشتر و در زمان طولانی تری صورت گيرد. بدتر از آن اينکه در جامعه ما به لحاظ مقررات دست و پا گير و سخت دررابطه با طلاق (به منظور پائين نگه داشتن آمار طلاق) مسئله ای به نام زندگی متشنج داريم که در آن زن و شوهرهای بسيار زيادی به دليل سختی طلاق مجبور هستند يکديگر را تحمل نمايند. علیرضا - شیراز

در هر جامعه اي متناسب با فرهنگ آن جامعه با موضوعات مختلف مواجه مي شوند. در ايران مردم مسلمان بوده و دين مبين اسلام طلاق را آخرين راه براي تأمين نيازهاي بشر ارائه نمود. ازدواج نیز به عنوان يك نياز حياتي براي تأمين نيازهاي جسماني لازم وضروري است. کسانی كه در گام اول اقدام به طلاق مي نمايند در ازدواجهاي بعدي نیز به همين نحوه عمل خواهند كرد، لذا اگر ازدواج با هدف متعالي انجام گيرد، كمتر منتج به طلاق خواهد شد. آنها كه طلاق را اولين گام مي دانند به مشاوه رواني - جنسي - تربيتي نیاز دارند. رضا رحمانی - گرگان

طلاق به عنوان يك حق هم براي زن و هم براي مرد قابل درخواست ميباشد وليكن لزوم انجام آن بايد بر اساس يك اصل و آن هم عدم استفاده به عنوان ابزار باشد. در ايران طلاق به عنوان يك ابزار تبديل گرديده چه براي زنان با مهريه بالا و چه براي مردان به عنوان تركه ترس. حال اينجا تنها قانون صحيح قادر به تشخيص و حل آن مي باشد و در صورت عدم تدوين قانون صحيح اين امر تبديل به يك امر نابهنجار مي گردد. فرهاد اصغری - تهران

طلاق راه حل خوبی است برای اكثر ما نسل جديد كه اختلافات خانوادگی داريم و قباحت امر كه قديمي است در جامعه معاصر فاقد كاربرد مذهبی و عرفی است. محمدحسين ايراندوست - اصفهان

به عنوان دانشجويی متأهل و کارمند که زندگی شيرينی تجربه می کند، ريشه اصلی طلاق را عدم توسعه فرهنگی می دانم که خود يکی از فاکتورهای (عوامل) توسعه انسانی است. مدتی طول کشيد تا به همسرم آموختم که او هم انسانی مستقل و صاحب شعور است و لزومی ندارد برای هر کاری از من اجازه بگيرد و اين مسأله هيچ منافاتی با اسلام ندارد اما زنانی هم می بينم که از آن طرف افتاده اند و هر گونه همفکری يا تبعيت از همسر را نوعی ضعف تلقی کرده، به سمت فمينيسم مشمئزکننده ای حرکت می کنند. ما ايرانيها يا افراط می کنيم يا تفريط. افشين فيروزمنش - تهران

من كرد هستم و در اينجا [کردستان عراق] به عينه می بينم كه طلاق موضوعى است كه نه تنها نبايد راجع به آن حرف زد بلكه حتى نبايد به آن فكر كرد . اين يعنى كه جامعه هر قدر سنتى تر باشد موضوع شدت بيشترى خواهد داشت. به عنوان مثال بين كردهاى سورانى زبان طلاق موضوعى طبيعى است ولى بين كردهاى شمالى (با زبان بادينى) طلاق واقعاً قبيح است. هوار - اربيل (کردستان عراق)

يكی از دلايل افزايش اختلافات خانوادگی در ايران اختلاف نگرش در مردها و زنهاست. به عبارتی، زنان امروز با شناخت حقوق اوليه اجتماعی شان دوست دارند چون انسان مورد احترام قرار بگيرند و زندگی كنند در حالی كه حتی تحصيلكرده ترين مردها همچون صد سال پيش به زنها نگاه می كنند و آنها را به شكل خدمتگزارانی می بينند كه خلق شده اند تا نيازهای آنان را برطرف كنند. اگرچه نهايتاً با توجه به حق يكطرفه طلاق به نفع مرد زنها فقط زجر می كشند بدون اينكه بتوانند به حق انسانی خود برسند و تحت شرايط خاص كه يا سبب از دست دادن بچه های شان می شود يا در صورت بخشش مهريه (اگر مقدار چشمگيری باشد) می توانند طلاق بگيرند. سحر

اگر قرارباشد انسانی بيندیشیم واز افسانه های توخالی خود را نجات دهیم یعنی سطح کلتوری (فرهنگ) خود را بالا ببریم ناگزیریم توازن اراده طرفین ازدواج را بپذیریم و این پذیرش خودبخود باعث استقلال همه افراد می شود. این استقلال باعث می شود تحملها و حوصله های بیجا و غیرانسانی از بین برود و در نتیجه برای دوره معینی درخانواده ها جدايی و طلاق بیشتر شود اما رشد بیشتر کلتوری (فرهنگی) که انسان را متکاملترمی سازد همه این تشویشهای خودساخته و بافته اجتماعی را با خود خواهد شست. رشد جوامع مسیر خود را طی می کند و بسیار طبیعی است. در ایران این رشد سالها قبل قابل پیش بینی بود اما اصطکاکهای جهانی نه تنها ترمز کلتورها (فرهنگها) و تمدنهای رو به جهش است بلکه اقتصاد را نیز دگرگون و غیرعادلانه ساخته و تأثیر این نابرابری باعث کندی رشد کلتورهای عقبمانده نیز شده است. ا. پولاد - هلند

معنا ندارد که طلاق را از خواص جامعه مدرن بدانیم و به آن افتخار کنیم. این بزرگترین ضعف جامعه مدرن است. اگر طلاق به امری عادی تبدیل شود دیگر کسی برای دوام و ثبات خانواده اهمیتی قائل نمی شود و افراد با بروز مشکلات جزئی به فکر جدایی می افتند. قوانین موجود در ایران قوانین خوبی برای احقاق حق طرفین است و البته اشکالاتی نیز ممکن است داشته باشد ولی در کل خوب است. این به گفته شما سنت را تا حدودی برای دوام زندگی و دقت در انتخاب فرد مناسب برای ازدواج مؤثر می دانم چرا که باعث می شود هم اشخاص در انتخاب خود دقت بیشتر کنند و هم باعث می شود که تا واقعاً لازم نباشد طرفین از هم طلاق نگیرند. بنيامين - ساری

طلاق راه حل اجتناب ناپذیری برای رهایی از وضعیتی غیرقابل تحمل است. از طرف دیگر، هرچقدر هم جامعه عواقب بد اجتماعی ناشی از طلاق را به حداقل برساند، عواقب و اثرات بسیار بد روحی روانی را برای زن و مرد نمی تواند حل کند. برخلاف آنچه شایع است، گاهی اثرات بد طلاق برای مرد بدتر است تا برای زن. زن از نظر اجتماعی آسیب پذیرتر است و مرد از نظر عاطفی. در ایران هم با توجه به مخلوط شدن عقاید سنتی و روشهای مدرنیته این مسئله پیچیده تر شده است. فاطمه - تهران

بحران ازدواج در ايران ناشی از بيكاری و فقر اقتصادی و فلج بودن اقتصاد است و در ثانی، پايبند نبودن به هدف و استراتژی دينی. عباس - جيرفت

مشکل اساسی کشورهای اسلامی اين است که تعاليم والای اسلامی را رعايت نمی کنند، بلکه برعکس، تقليد کورکورانه از داشته ها و معيارات کشورهای غيراسلامی می کنند که با جوامع اسلامی منطبق نيست. شرقيها تحت تأثير اينکه آگاهی مدنی شان بالا رفته است، با اندک مشکل فاميلی دست و پاه خطا کرده، پای طلاق و انحلال کانون خانوادگی رابه ميان می کشند.در حالی که همان مشکل فاميلی که باعث طلاق می شود، می توان حل آن را در قرآن و ساير منابع با ارزش و والای اسلامی بخوبی پيدا کرد و از همچو بدبختيها و ذلالتها هم فاميلها و هم جوامعمان نجات پيدا می کند. آگاهی مدنی به اين معنی نيست که صرف از طلاق در اسلام آگاه بود و بس. بايد از ساير منابع معنوی و اخلاقی جهان شمول اسلام نيز استفاده کرد. مثلاً قرآن به زن و مرد خطاب می کند: « شما لباس يکديگريد، يعنی زينت يکديگريد» و همچنان طلاق را از بدترين حلالها دانسته است. دين اگر همچو معنويات را در نظر گرفته است، در ساحه آن مشکلاتی که باعث طلاق می شود نيز دستورات و هداياتی در نظر گرفته است. تفاوتهای زن مرد، در محور نبودن زن و مرد، تفاوتهای روانی، روحی، جسمی، فيزيکی زن و مرد، يکسان نبودن فعاليت اجتماعی زن و مرد که هريک مبحث جداگانه ای است بايد مورد توجه بيشتر قرارگيرد تا تساوی حقوقی آن. يکی از تفاوتهای زن و مرد اين است که زن احساساتی عمل می کند اما مرد تعقلی. اين عيب زن نيست، بلکه قانون خلقت اين چنين بوده است. کشورهای غربی تحت عنوان تساوی حقوق زن و مرد و در روشنای ارزشهای اخلاقی شان قوانينی وضع می کنند که در شرق نمی شود از آن استفاده کرد. شرقيها، بويژه کشورهای اسلامی نمی توانند همه چيز را از غرب وارد کنند. اخلاق، عرف، دين، روابط اجتماعی حل مشکلات اجتماعی و خانوادگی، از جمله اجناس و کالای تجارتی نيست که آن را نيز وارد کنم. ما دارای دين و ارزشهای دينی و اخلاقی شرقی و اسلامی خودمان و ملزم به رعايت آنيم. برعلاوه، قوانين بايد نقش سازنده، آگاه کننده و هدايت کننده «در موجوديت ضمانت اجرايی» داشته باشد نه نقش متلاشی کننده کانون خانوادگی، مقنن با در نظر داشت دستورات، معنويات، هدايات، نصايح، ارزشهای اخلاقی و عرف و عادات سالم جامعه، قانون وضع کند. اگر مقنن کشور اسلامی قانونی را بر اساس آنچه در ساير کشور ها می گذرد وضع کند، طبعاً جامعه را بسوی بدبختی سوق کرده است. نهايتاً افراد آگاه و سالم در جامعه از متلاشی شدن کانون خانوادگی حمايت نمی کنند، بلکه وظيفه و رسالت انسانی شان است تا در اشاعه ارزشهای دينی و آگاهانيدن مردم از راههای حل مشکلات فاميلی به غير از طلاق، همت گمارند. سيد وحيدالله ازهر - کابل

مدرنیته و سنتگرایی هنوز در ایران ساختار مشخصی ندارد و قشر جوان با برداشت شخصی و گاه نادرست، تعریف خاصی از زندگی قرن بیست و یکمی برای خود ساخته که از سويی مزایای زندگی سنتی را در بر بگیرد و از طرفی مزایای افکار مدرن و طبیعتاً این برداشتها در زوجین با هم اختلاف فاحشی دارد و هر یک از طرفین انتظار دارد همسرش رفتاری مانند والدینش داشته باشد ولی خود دارای آزاديهای بیشتر و مسئولیتهای کمتری باشد که به گمان خود نوعی رفتار مترقیانه است. هرچه طبقه اجتماعی افراد بالاتر باشد احتمال ایجاد این مشکل بیشتر می شود. قیود موجود در انتخاب همسر، مشکلات مالی موجود برای تشکیل زندگی و امرارمعاش که در خیلی از موارد با فرهنگسازی بد ایجاد شده، مانند تمکن مالی مرد بدون تناسب سن و سال و ... یا جهیزیه زن و....قانون تحریک کننده و محدود کننده مانند حق طلاق یکطرفه و قیود مالی مهریه برای مرد و برداشتهای سینمایی و تخیلی از زندگی غرب مسائلی نیست که یکشبه بر طرف گردد. کاوه - تهران

بزرگترین دلیل افزایش طلاق را فاصله طبقاتی به وجود آمده می دانم؛ تفاوت و شکاف بزرگی که بین طبقات مرفه و فقیر جامعه در حال شکلگیری است. همزمان، تجمل و سرمایه داری حتی در صداوسیما تبلیغ می شود و الگوی بسیاری از زوجین بخصوص خانمها همین دیدنهاست. کافی است گشتی در تهران بزنید تا تفاوت غنی و ضعیف را حس کنید. ریشه نود درصد طلاقها در مسایل مادی است. ايمان آرياپور - اصفهان

در جامعه ما با این سطح فرهنگ و با این شرایط بسیار بد اقتصادی و اجتماعی، جا انداختن این طور مسائل خیلی سخت است طلاق هم راه حلی است. وقتی در قرآن سوره ای به نام آن هست پس اهمیت آن را باید درک کرد. در فرهنگ دینی راه حلی که شاید ناخوشایند باشد ولی برای بهتر رفتن است مسیری که انسان در زندگی طی می کند دارای پستی بلندی و پیچ و خم است پس اگر مسیری ناهموار بود اگر راه بهتری می توان یافت برگشتن بدور از عقل نیست. ابراهيم - شوش

اين تجربه را ما در افغانستان هم داريم، در بيشتر شهرهايی که مردم به صورت سنتی زندگی می کنند، طلاق اصلاً معنی ندارد، زن اگر مورد خشونت، ظلم و تعدی هم واقع شود، خود را محکوم به ادامه زندگی می داند و اصلاً به اين فکر نمی کند که راه ديگری هم ممکن است وجود داشته باشد اما هر گاه اين زنان به حقوق خود آشنا شوند و سطح فرهنگشان بالا رود، در مقابل نارساييهای اجتماعی، سنتهای نادرست خانوادگی و نقض حقوقشان واکنش نشان می دهند. مراجعه به دادگاه، تقاضای طلاق يا در مواردی دست به خودکشی زدن، واکنشهای انفعالی است که زنان در مقابل مشکلات از خود نشان می دهند. طلاق همانطور که اسلام گفته، حلال است، اما حلال نفرت انگيز. طلاق اگر آخرين راه حل در نظر گفته شود ديگر نمی توان آن را فاجعه ناميد. منصور خراسانی - کابل (افغانستان)

افزایش آگاهی جامعه و بخصوص زنان بسیاری از محدودیتها و تعصبات، از جمله کار کردن، نوع پوشش، آزادی سخن و از همه مهمتر، نبود قوانین اجتماعی لازم، زنان را به میدان مبارزه خانوادگی کشانده و اين در مجموع، پیامد مدرنیته است. ما در حال عبور از این گذرگاه فرهنگی هستیم و به همین دلیل ناهنجاریهای خانوادگی بشدت افزایش یافته، اگر سهولت فرهنگی طلاق در جامعه ما هم رواج داشت، آمار طلاق قطعاً بیشتر از غرب می شد. رضا - تهران

بحران طلاق در ايران همانند ساير بحرانهای اجتماعی پيامدی ناگوار از فقدان توسعه فرهنگی است. عدلان پارسا - پاريس

فقط و فقط رفع مشکلات اقتصادی می تواند هفتاددر صد از این مسأله را حل کند. بهمن - مشهد

طلاق انتخاب واقعه ای تلخ برای رهايی از شرايط تلختر است. شكل انسانی آن است كه حق طلاق بين زن و مرد مساوی باشد، آزادی انتخاب طلاق بخصوص برای زنان بستگی مستقيم به سطح و نوع فرهنگ جامعه دارد. استقلال اقتصادی يا توان ايجاد آن هم ضرورت است. حميد - بابل

در ایران تمام قوانین دادگاهها به نفع مردان است، از حق طلاق گرفته تا حضانت از فرزندان مشکلات زنان متاهل برای خروج از کشور و چندین قانون دیگر. من فمنیست نیستم اما چون با این قوانین برخورد داشته ام، ضربه ای که آنها به زنان که به هر حال عاطفی ترند وارد می کنند را بوضوح درک کرده ام. مردان با توجه به منزلتی که جامعه برایشان قایل است خود را از عواقب طلاق مصون می بینند و با کوچکترین مخالفت و مشکل، زن را تهدید به طلاق می کنند. دین هم به اندازه کافی به آنها این اجازه را می دهد. مهتاب - تهران

ازمهمترین آثار طلاق، اثر آن درفرزندان است که جوامع غربی با اینکه خود طلاق راعادی کرده اند آثار آن را نتوانسته اند حل کنند و درجامعه ما تجملگرایی و برنامه های بسیار بد و مخرب صدا وسیما از عوامل مهم طلاق است، چراکه سنتهای خوب در این برنامه ها زیر سؤال می رود. محمدرضا - اصفهان

من خودم فرزند طلاقم: قربانی خام بودن دوتا آدم دیگه. اشکال اینه که خیليها ازدواج رو بیش از حد ساده میگیرن و بعضی دیگه بیش از حد سخت. چندتا دوست دیگه هم دارم که مثل منن و این واقعیته که فرزندان طلاق بیشترین سختی رو نسبت به بقیه مردم در زندگی دارن. ولی اینقدر این زن و مرد خودخواهن که فقط می خوان یه جوری راحت بشن و فکر بچه هاشون نیستن. راه حل این است که اول این جوون خام چندتا طلاق رو با دوست پسر یا دوست دخترش امتحان بکنه اگه خوب بود بعد بیاد روی زن و بچه هاش امتحان بکنه. اگر هم عرضه دارید بچه دار نشید تا وقتی که همدیگه رو نشناختید. علی اطلسی - دوبی

با توجه به اينكه ازدواج يكي از مهمترين انتخابهای انسان است و سعادت دنيوی واخروی او را رقم خواهد زد، در صورتی كه زوجين با يكديگر تفاهم اخلاقی و اجتماعی نداشته باشند طلاق بهترين راه ممكن است و بر خلاف تصور شايع شده در ايران، پيامدهای ناگوار طلاق تنها برای زن نيست بلكه مردان از اين بابت متضرر زيانهای بيشتری می گردند كه پرداخت مهريه سنگين يكی از آنهاست. مهدی قوام - مشهد

به عنوان مردی کم و بیش چهل ساله باید بگویم که مانند سگ از زنهای ایرانی می ترسم و می دانم که آنان بساز و زندگی بکن نیستند و آماده اند بسادگی از شوهرشان جدا شوند. از همین جاست که تاکنون زناشویی نکرده ام و گمان هم نمی کنم که هرگز بتوانم به بانویی ایرانی چنین اعتمادی بکنم. زنان ایرانی نه سنت و کشور خود را باور دارند و نه دین را، اما شیفته فرهنگ اروپایی اند و در کنارش بسیار هم بلند پرواز. کاش زنان ایرانی هم مانند زنهای ویتنامی می گفتند که نسل اندرنسل زندگی بکن بوده و خواهند ماند یا مانند زنهای تازی می گفتند زندگی با شوهر فرمان پیغمبر است و والسلام، آنگاه من اینک چهار فرزند هم داشتم. به مردان ایرانی پشنهاد می کنم از زناشویی با زنان ایرانی بپرهیزند و روی سوی بانوهای پارسی زبان افغانستانی کنند که زبان پارسی و فرهنگ خود را هزار برابر زنهای ایرانی باور دارند. امير شالچی - هامبورگ (آلمان)

همان طور كه ازدواج بايد آسان و راحت صورت گيرد، طلاق و جدايی نيز بايد براحتی صورت گيرد. سازمانهای اجتماعی نظير بهزيستی بايد زوجين را با ايجاد كلاسهای آمادگي برای زندگی مشترك آماده کنند. مسئله مهريه بايد هديه داماد به عروس در نظر گرفته شود و هنگام ثبت عقد بايد دفتر ازدواج، زوجين را با ريشه های شناخته شده طلاق در كشور آشنا آنها را متعهد به تعهداتی در برابر همديگر کند که چنانچه هر كدام از حدود تعهد خود خارج شود؛ در صورت اثبات در دادگاه، از شخص خاطی خسارت دريافت شود. چنانچه مرد بدون دليل خواهان طلاق باشد بايد خانم تا ازدواج مجدد يا به دست آوردن شغل مناسب برای داشتن زندگی شرافتمند از حمايت مالی او برخودار باشد. به جامعه ايران پيشنهاد مي كنم به طلاق به صورت واقعيت زندگی نگاه كنند و سعی كنند. مهرداد رجبی كرمانشاهی

در جوامع غربی معمولا اگر زنی تجربیات عاطفی بیشتری داشته باشد و به قول خودمان جا افتاده تر باشد و قواعد بازی را بداند، بیشتر مورد توجه و احترام مردان قرار می گیرد. در حالی که در کشور ما قضیه برعکس است و ضد ارزش محسوب می شود. استقلال زن در بعضی جوامع ارزش است و در بعضی ضد ارزش. ایرانی جماعت تحمل یکه تازی زن را ندارد. وقتی مسأله ازدواج و زناشویی پیش می آید، حتی آزاد اندیشترین مردان ایرانی هم نمی توانند آن خوی ایرانی خود را کاملاً پنهان کنند. مرد ایرانی درست بشو نیست. حالا می خواهد در هر لباسی یا طبقه اجتماعی باشد و فکر می کنم تنها گذشت زمان می تواند به بهبود اوضاع کمک کند. چون مشکل بیش از آنکه ریشه اقتصادی داشته باشد، ریشه فرهنگی دارد. به عنوان مثال، طلاق باید به صورت امری کاملاً عادی در بیاید و قبح آن ریخته شود تا زنان راحت بتوانند بعد از طلاق مجدداً ازدواج کنند یا به زندگی عادی خود ادامه دهند. متأسفانه در جامعه ما به زن به دید کالایی نگاه می شود که خیلی زود تاریخ مصرفش تمام می شود و عمر مفیدش سی سال است. مشکل زنان ایرانی حالا حالاها حل نخواهد شد چون بسیاری از خود خانمها هم به خودآگاهی نرسیده و به ماهیت مشکلات خود هنوز پی نبرده اند و اصلاً وقت این کارها را ندارند و همچنان درگیر مشغله و زندگی و بچه داری و بدبختی اند. سينا منصوری - تهران

طلاق يكی از حقوق زن و مرد است كه به جای تحمل زندگی زجر آور می توانند طلاق بگيرند. بايد قبح بعضی از اعمال مانند ازدواج پسر با زن مطلقه از بين برود تا نگرانی از بابت ازدواج بعدی وجود نداشته باشد. متأسفانه بسياری از مشكلات حاضر در جامعه همين طور درباره طلاق ناشي از عرفهای غلط است و ربطی به دين ندارد. بهنام - تهران

متأسفانه بسياری از دخترها راغب شده اند تا ابتدا ازدواج کنند و سپس متارکه کنند. چون در اين حالت از بسياری از قيدوبند های دوران مجردی خلاص می شوند و آنگاه هر کاری دلشان بخواهد می کنند. رضا. م - همدان

بايد با تقويت فرهنگ و دادن آگاهی لازم در سايه قوانين سالم و مدافع حقوق هر دو طرف، اول شرايط ازدواج درست و محكم را فراهم کرد و بعد، از احتمال جدايی ناخواسته نيز غافل نبود، پس در اين صورت می توان گفت كه هم تك تك افراد و هم جامعه را از هر لحاظ برای ازدواجهای صحيح و در نهايت، برای طلاقهای ناخواسته آماده كرده ايم. هوشنگ - تهران

در ایران نوعی فرهنگ "اگر کنار نیامدیم" حاکم است. یعنی هر دختری به خانه مشترک می رود به دنبال تضمینی برای بهتر خلاص شدن از دست شوهرش در صورت کنار نیامدن است. ایران با دو فرهنگ روبروست؛ فرهنگی که به دختر می گویند که به لباس .... و فرهنگ دیگر که میان جوانان حاکم شده، فرهنگی است که بیشتر به آزادی و "راحت" بودن تکیه دارد. حال زمانی که دختری با آن گونه توصیه و در مقابل، با داشتن فرهنگی "آزادی" طلب می خواهد با پسری که وی نیز با داشتن همان دو فرهنگ متضاد اما نوع مذکر آن زندگی کند منطقاً نمی تواند و اندیشه "جانم خلاص" به سراغش می آید البته مسایل اقتصادی محدودیتهای اجتماعی دیگر نیز به این روند یاری می رسانند. به نظر من نوع برداشت از ازدواج بین جوانان ایرانی باید تغییر کند اصل طلاق زیاد هم ناشایست نیست دلایل برای آن نیز باید درست و منطقی باشد. عزيز فروتن - کابل

منبع

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
maryaghdam@gmail.com |1386-12-7 15:09:42
باسلام.واقعادراین جامعه چه ظلمهایی که به زن
نمی شه .من یکی ازاین زنان هستم.درخانوادهای
بسیارفقیربدنیاآمدم وخانه ای
هزاربرابربدترووحشتناکتراز جهنم.
بخاطرتعصبات خشک ورفتارهای خشن وزندگی
پرازاضطراب وشکنجه های روحی وروانی
وفرارازاین محشرکبری به اولین کسی که بنام
خواستگار درخانه رازددرسن 16سالگی جواب مثبت
دادم وشروع بدبختی ومصیبت وسگوت تمام سیاه
بختیها وساختن وسوختن بایک معتاد بی مسئولیت
ولاابالی ورفیق بازوبی عارودرد .بعلت ترس
ازبرگشت به منزل پدری مستبدوزورگو وعصبی 27سال
ازبهترین وزیباترین روزهاوسالهای عمرم
سماء  - ۶۶ |1386-9-26 08:30:33
خوب بود اما اندکی یک جابه قضاوت شده بود
صابر  - طلاق |1386-6-6 11:28:40
دردی است نباید به آن دچار شد باید از آن دوری
کرد از دو رنگی بوجود می آید باید یک رنگ شد
تقصیر همسران است نه زنان نه مردان بایددر این
دوره هر دو آموزش کافی داشته باشند و در حفظ آن
کوشا باشند دو پرنده اگر بهم بسته شوند
نتوانند پرواز کنند ولی در سایه یکدگر بخوبی
پرواز کنند پسوقتی عشق و محبت از در خانه
بیرون رفت طلاق وارد مشود

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."