تصورات کليشه ای ايرانيان و اسرائيلی ها از يکديگر - به مناسبت هفته ايران در بی بی سی با توجه به مطرح شدن هر چه بيشتر اخبار مربوط به ايران در رسانه های بين المللی، سرويس جهانی بی بی سی اين هفته را "هفته ايران" اعلام کرده که طی آن به پخش گزارش ها و تحليل هايی در مورد ايران و همچنين ديدگاه های ايرانيان می پردازد. در اين گزارش ها تلاش بر اين است که تصويری از جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی - سياسی از زبان خود ايرانيان و همچنين از زبان تحليلگران ارائه شود. مطلبی که در زير می خوانيد نوشته حسین درخشان یک فعال اینترنتی ۳۱ ساله است که در شهر تورنتو در کانادا زندگی میکند. او درباره اولین سفرش به اسراییل و مشاهداتش از این سفر مینویسد.
در چند شهر دنیا جز تهران احتمال این هست که از هفت سرنشین یک مینیبوس کوچک، سه نفرشان کاملا بطور تصادفی ایرانی باشند؟ من این را در اورشلیم به چشم خود دیدم. اسراییل برای من و بسیاری از هم سالانم که بعد از انقلاب بزرگ شدهایم، همیشه سه خصوصیت بزرگ داشته است: ناشناخته، ممنوع و در نتیجه به شدت اغواکننده. برای همین تصمیم گرفتم که آن را از نزدیک ببینم. دعوای لفظی حکومتهای ایران و اسراییل به اوج خود رسیده است و سیاستمداران تندروی هر دو طرف بقای خود را در منازعات داخلی کشورشان در ساختن یک ابردشمن بیش از حد خطرناک میبینند. در نتیجه ذهن مردم اسراییل و ایران پر از تصورات غیرواقعی و کلیشهای است که ماشینهای تبلیغاتی حکومتهایشان ساختهاند. کلیشههای ایرانی برای کسی مثل من که تمام نوجوانی و جوانیاش را در محیطی مذهبی و طرفدار انقلاب اسلامی بزرگ شده است، اسراییلیها گروه در حال زوالی هستند که تمام فکر و ذکرشان کشتن مسلمانان و غصب زمینهایشان است. در ایران پس از انقلاب اسلامی واژهی اسراییل تقریبا در هیچجا بطور رسمی استفاده نمیشود مگر در نماز جمعه موقعی که مردم شعارهایشان را با "مرگ بر آمریکا" شروع و "مرگ بر اسراییل" تمام میکنند. بجای اسراییل همیشه یا میگویند رژيم صهیونیستی یا فلسطین اشغالی. بسیاری از ایرانیان عقیده دارند که گروه کوچکی از صهیونیستهای ثروتمند و با نفوذ (حکومت ایران معمولا تفاوتی بین یهودیان و صهیونیست قایل نیست) تمام دنیا را از طریق رسانهها و موسسههای بزرگ اداره میکنند. از سی.ان.ان و نیویورکتایمز گرفته تا بانک جهانی و حتی سازمان ملل. درصد کوچکی از ایرانیان میدانند که اسراییل یک حکومت یکدست و به هم پیوسته نیست و تفکرات سیاسی کاملا متفاوتی، در قالب احزاب متعدد سیاسی، با هم به شکلی جدی رقابت میکنند. کلیشههای اسراییلی از سوی دیگر میتوانستم تصور کنم که قاعدتا تصور اسراییلیها هم از ایرانیها چنین است: جمعیتی بزرگ از میلیونها مسلمان خشمگین که مصمم به نابود کردن سرزمین اسراییل اند. این تصور بیش از همه در ذهن جوانهای اسراییلی وجود دارد که به یاد نمیآورند که سی سال پیش از این چقدر رابطهی دو حکومت دوستانه بود و هزاران اسراییلی و ایرانی چه آسان به کشورهای همدیگر رفت و آمد میکردند. آنها هم نمیدانند که نظام سیاسی در ایران تا چه اندازه متنوع است و رقابت گروههایی که تفکرات و منشا قدرتشان کاملا با هم فرق دارد چه اندازه جدی است. در نتیجه بسیاری از اسراییلیها آگاه نیستند که روش و تفکر محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران چه تفاوتی با آقای احمدینژاد دارد. همانطور که ایرانیها هم نمیدانند شیمون پرز نخست وزير پیشین اسراییل و برندهی جایزهی صلح نوبل چقدر در تفکر و روش با بنیامین نتانیاهو رییس حزب دست راستی لیکود فرق دارد. ایرانیان اسراییلی کشف بزرگ من در اسراییل این بود که ایرانیتبارها (که در اسراییل به آنها پارسی میگویند) یکی از بزرگترین اقلیتهای این کشور را تشکیل میدهند. در همان مینیبوس بود که متوجه شدم بیدلیل نیست که موشه کاتساف، رییسجمهور اسراییل، و شال موفاز، وزیر دفاع سابق آن، در ایران به دنیا آمده و سالهای کودکیشان را گذراندهاند. درصد ایرانیهای مقیم اسراییل از هر کشور دیگری – البته جز ایران – بالاتر است. اگر قرار است گفتگویی بین دو ملت ایران و اسراییل شکل بگیرد و در نهایت منجر به کاهش تنش بین دو حکومت شود، ایرانیان اسراییلی بهترین واسطههای این کارند. برای همین من بیشترین وقتم را صرف دیدار با ایرانیان ساکن اسراییل یا اسراییلیهایی که به ایران علاقمندند کردم. با آنها مصاحبه کردم و ازشان عکس و ویدیو گرفتم تا با مخاطبان وبلاگم در میان بگذارم. با کسانی مانند: ·خانم جوان اسراییلی که دکترای ادبیات فارسی میگرفت و شعرهای سعدی را از بر میخواند ·استاد دانشگاه ایرانیای که بیشتر خانوادهی همسرش در هالوکاست کشته شده بود ·هنرپیشهی مشهور اسراییلی که مرا به دیدن تمرینهای نمایشش دعوت کرد ·مرد جوان اسراییلی که به شخصیت و افکار آیتالله خمینی علاقهمند بود و داشت پایاننامهی دکترایش را هم دربارهی افکار او و چند روحانی دیگر مینوشت ·مهندس ثروتمند و نیکوکار ایرانی که آرزوی بازگشت به ایران را دارد هرچند که در اورشلیم به ایرانیانی برخوردم که مرا نمایندهی حکومتی میدانستند که از آن خاطرهی خوشی نداشتند و برای همین برخوردی خشن و پرخاشگرانه با من کردند. ولی در مقابل آقای ایرانیای را شناختم که مرا برای شام نزد خانوادهاش به خانهاش در حومهی تلآویو دعوت کرد. همان او در نهایت تبدیل شد به اولین وبلاگنویس ایرانی ساکن اسراییل. تابوی بزرگ اغلب نظرهایی که خوانندگان در وبلاگم میگذاشتند مثبت و تاییدآمیز بود. آنها تشویقم میکردند که بیشتر بنویسم و عکس و ویدیو بگیرم. چرا که شاید هرگز در زندگیشان تصویری از زندگی عادی مردم اسراییل در کوچه و بازار ندیده بودند. برای من این نشانهای است از اینکه اسراییل هنوز تابوی بسیار بزرگی است و حتی صحبت کردن درباره آن در ایران ممکن است باعث دردسرهای امنیتی بزرگ شود. ولی بالاخره باید از جایی شروع کرد. برای کم کردن تنش بین ایران و اسراییل، مردم عادی هر دو طرف باید پیشقدم شوند. منبع منبع
|