نوشته شده توسط منبع نا مشخص- ارسالي توسط يكي از كاربران سايت
|
يكشنبه, 08 خرداد 1390 04:59 |
به شيوانا خبر دادند که يکي از شاگردان قديمي اش در شهري دور از طريق معرفت دور شده و راه ولگردي را پيشه کرده است. شيوانا چندين هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قديمي رسيد. بدون اينکه استراحتي کند مستقيماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در يک محل نامناسب يافت. مقابش ايستاد؛ سري تکان داد و از او پرسيد: تو اينجا چه ميکني دوست قديمي؟ !!
|
ادامه مطلب ...
|
|
نوشته شده توسط منبع نامشخص- ارسالي توسط يكي از كاربران سايت
|
پنجشنبه, 15 ارديبهشت 1390 04:55 |
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد
او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟
|
ادامه مطلب ...
|
نوشته شده توسط نقل از سایت زندگی- نوشته: ش-بامداد
|
سه شنبه, 14 دی 1389 08:39 |
 به مناسبت 16 دیماه روز جهانی یتیمان جنگ وقتی محلات مسکونی شهرها و يا روستاها جولانگاه جنگ و ترور و اشغال میشوند، کودکان فشار سنگين آثار جنگ را خاموش و بیدفاع تحمل میکنند. در گوشه و کنار جهان، کودکان بيش از ٣٠ کشور هم اکنون چنين وضعيتی دارند. با وجود اعلاميه جهانی حقوق کودک و تصويب دو پروتکل موثر بر آن برای دفاع از جان کودکان درمناطق جنگی و به رغم همه فعاليتها و اقدامات با ارزشی که در سالهای اخير توسط افراد، گروههای جامعه مدنی، سازمانهای غير دولتی و دولتی، و سازمانهای بين المللی انجام گرفته است، تنها در دهه گذشته دو ميليون کودک در مناطق و کشورهای درگير جنگ کشته شدهاند، بيش از ٤ ميليون آواره و يک ميليون يتيم برجای ماندهاند، و بيش از ده ميليون دچار مشکلات روانی، ناشی از آسيبهای گوناگونی مثل آدم ربايی، زندان، تجاوز جنسی و ديدن مرگ فجيع اعضای خانواده، شدهاند. هم اکنون صدهاهزار کودک به عنوان جنگجو در ارتشهای دولتی و يا گروههای شورشی سلاح به دست دارند. وضعيتی که دختر بچهها در جريان جنگ و حتی پس ازآن تجربه و تحمل میکنند غير قابل تصور است و نيازهای عاجل آنها مورد توجه جدی واقع نشده است.
|
ادامه مطلب ...
|
نوشته شده توسط منبع نامعلوم
|
دوشنبه, 08 شهریور 1389 04:46 |
| | من دانشجوى سال دوم بودم. يک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است.. سوال اين بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت میکند چيست؟» من آن زن نظافتچى را بارها ديده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا بايد میدانستم؟  نقل تصوير از: www.sova69.blogfa.com
ادامه مطلب ...
|
چهارشنبه, 26 خرداد 1389 05:22 |
شهری بود که همة اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانة خودش که آن را هم دزد زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی می دزدید. داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها. دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده.
|
ادامه مطلب ...
|
|
|
|
<< شروع < قبلی 1 2 3 4 بعدي > پايان >>
|
صفحه 1 از 4 |